دل ز جا برخاست ما را، وصل او بر جا نشست
تا نپنداری که عشقش، در دل تنها نشست
خاست غوغایی ز قدش، در میان عاشقان
در میان ما نخواهد، هرگز این غوغا نشست
گرچه از نخل وجود من، خلالی بازماند
تا سرم باشد، نخواهم، همچو نخل، از پا نشست
مدتی شد تا دلم، در بند مشک زلف اوست
چون تواند بیش ازین، مسکین درین سودا نشست
من به وصلش کی رسم، جایی که باد صبحدم
تا به درگاهش رسد از ضعف تن، ده جا نشست
بهر دیدار جمالش، دل به راه دیده رفت
از پی دردانه و بیچاره در دریا، نشست
جز غمت، کاری نخواهد، بر ضمیر ما گذشت
جز رخت، نقشی نخواهد در خیال ما نشست
هر که را با شاهدی صحبت به خلوت داد دست
بیگمان با حوریی در « جنت الماوی» نشست
زینهار امروز سلمان با می و حوری نشین
چند خواهی بر امید وعده فردا نشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق شاعر به معشوق است. شاعر بیان میکند که عشق او در دلش جا دارد و نمیتواند از این احساس رهایی یابد. با وجود درد و رنجی که عشق به او میآورد، همچنان در انتظار وصال معشوق است. او به زیبایی و جذبه معشوق اشاره میکند و تأکید دارد که همیشه عاشق خواهد ماند و نمیتواند از این عشق دست بکشد. در نهایت، شاعر به مفهوم حضور و غیبت معشوق میپردازد و اینکه هیچ امیدی جز عشق و یاد معشوق در دلش باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر عشق او بیقرار و آشفته شد، اما عشق او در دل ما ساکن و پایدار ماند. تا اینطور فکر نکنی که عشقش فقط در دل تنهایی ما جای گرفته است.
هوش مصنوعی: قد او باعث برپایی هیاهویی در دل عاشقان شده است، اما این هیاهو هرگز در میان ما آرام نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگرچه از وجود من چیزی باقی مانده است، تا زمانی که زنده باشم، مانند نخل نمینشینم و تسلیم نخواهم شد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دلم درگیر زیبایی و جذابیت موهای او شده است. دیگر چگونه میتواند بیشتر از این، بیچاره در این عشق و آرزو باقی بماند؟
هوش مصنوعی: من هرگز به وصالش نخواهم رسید، چرا که حتی باد صبحگاهی هم به درگاه او میرسد ولی به دلیل ضعف جسمی من، نمیتوانم به او نزدیک شوم و مدام در جاهای مختلف مینشینم.
هوش مصنوعی: برای دیدن زیباییاش، دل به سمت چشمانش رفت و به دنبال گوهری نایاب و بیچاره، در دریا نشسته است.
هوش مصنوعی: جز غم تو، هیچ چیز دیگری بر دل ما تأثیری نخواهد داشت و جز تصویر تو، هیچ تصویری در ذهن ما باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با یک معشوقی در خلوت صحبت کند، بیشک به نوعی در بهشت به سر میبرد و در کنار زیباییهای الهی قرار دارد.
هوش مصنوعی: احتیاط کن، امروز سلمان را با شراب و زیباییهای بهشتی همراهی کن. چه نیازی به انتظار وعدههای فردا داری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق بالا دست بر خاک از وجود ما نشست
از گهر گرد یتیمی بر رخ دریا نشست
عشق تن در صحبت ما داد از بی آدمی
کوه قاف از بی کسی در سایه عنقا نشست
زخم مجنون تازه خواهد شد که از سودای ما
[...]
اشک، گستاخانه با این چشم خون پالا نشست
خویش را گم می کند چون قطره با دریا نشست
تا به می خوردن به گلشن آن گل رعنا نشست
غنچه از خون جگر لبریز در مینا نشست
قمری از خود دست شست و عندلیب از پا نشست
سرو من روزی که با شمشاد و گل یکجا نشست
تا غبارخط برآن حسن صفا پیرا نشست
یک جهان امید در خاکستر سودا نشست
داغ سودای تو دود انگیخت از بنیاد دل
گرد برمیخیزد از جاییکه نقشپا نشست
حیرت ما دستگاه انتظار عالمیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.