گنجور

 
سلمان ساوجی

این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است

وین چه دردی است که سرمایه درمان من است

زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان، با هم

آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است؟

می‌دهم جان و به صد جان، ندهم یک ذره

خاک پای تو که سر چشمه حیوان من است

رسم عشاق وفا خوی بتان، بد عهدی است

این حکایت نه به عهد تو و دوران من است

بر دل پاک تو حاشا نبود، خاشاکی

خارو خاشاک جفایت، گل و ریحان من است

دل محزونم از و، یوسف جان را می‌جست

زیر لب گفت، که در چاه ز نخدان من است

گره موی تو بندی است که بر پای دل است

برقع روی تو، باری است که بر جان من است

شیخ می‌گویدم از دست مده سلمان دل

دل من شیخ برانی که به فرمان من است

دل من پیرو عشق است و من اندر پی دل

عشق، سلطان دل و دل شده سلطان من است

 
 
 
مجد همگر

ترک من کان دهنش پسته خندان من است

در شکر خنده لبش تنگ به دندان من است

هر زمانم ز لب خویش حیاتی بخشد

شد حقیقت که لبش چشمه حیوان من است

گفتمش دی که تو آرام دل و جان منی

[...]

حسین خوارزمی

این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است

وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است

حال دل از شکن طره خود پرس که او

مو بمو واقف احوال پریشان من است

با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید

[...]

اهلی شیرازی

جور آن بت همه بر جان پریشان من است

سخت تر زان دل چونسنگ مگر جان من است

که گزیدست بدندان لب لعلش که بر او

زخم دندان نه باندازه دندان من است

در غم او همه کس مست و گریبان چاکند

[...]

صائب تبریزی

کعبه عشقم، بلا ریگ بیابان من است

زخم شمشیر زبان خار مغیلان من است

جوش فرهادست از کهسار من سرچشمه ای

شور مجنون گردبادی از بیابان من است

می کند در سینه گرمم قیامت، شور عشق

[...]

بلند اقبال

این صنم کیست که غارتگر ایمان من است

دل ودین از کف من برده پی جان من است

چندبیمم دهی ازمحنت محشر زاهد

به خدا روز قیامت شب هجران من است

گلرخا غنچه لباسرو قداکچ کلها

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه