این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است
وین چه دردی است که سرمایه درمان من است
زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان، با هم
آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است؟
میدهم جان و به صد جان، ندهم یک ذره
خاک پای تو که سر چشمه حیوان من است
رسم عشاق وفا خوی بتان، بد عهدی است
این حکایت نه به عهد تو و دوران من است
بر دل پاک تو حاشا نبود، خاشاکی
خارو خاشاک جفایت، گل و ریحان من است
دل محزونم از و، یوسف جان را میجست
زیر لب گفت، که در چاه ز نخدان من است
گره موی تو بندی است که بر پای دل است
برقع روی تو، باری است که بر جان من است
شیخ میگویدم از دست مده سلمان دل
دل من شیخ برانی که به فرمان من است
دل من پیرو عشق است و من اندر پی دل
عشق، سلطان دل و دل شده سلطان من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عاشقانهای عمیق و پیچیده اشاره دارد که احساسات و درد ناشی از عشق را بیان میکند. شاعر از داغی که عشق معشوق بر دلش گذاشته و دردی که این عشق برایش به ارمغان آورده، سخن میگوید. او زیباییهای معشوقش را به کفر و ایمان مقایسه میکند و به وفاداری عاشقان و بدعهدی بتها اشاره میکند. همچنین، او به بهای عشقش اشاره میکند و بیان میکند که حاضر است جان خود را فدای عشق کند. در نهایت، شاعر بیان میکند که دل او پیرو عشق است و عشق، سلطانی بر دل او شده است.
هوش مصنوعی: این چه احساسی است که از عشق تو در دل من وجود دارد و این چه دردی است که به نوعی بخشی از زندگی من شده است.
هوش مصنوعی: زیبایی موها و چهرهات برای من هم کفر به حساب میآید و هم ایمان. چگونه میتواند چیزی که به نظر میرسد کفر باشد، در عین حال، برای من منبع ایمان باشد؟
هوش مصنوعی: من جانم را میدهم و برای صد جان دیگر هم ارزش قائل نیستم، اما حتی یک ذره خاک پای تو را نمیدهم زیرا آن، سرچشمه حیات من است.
هوش مصنوعی: عشقهای واقعی همیشه به وفاداری شناخته میشوند، اما در اینجا، به نظر میرسد که بیوفایی و خیانت از ویژگیهای معشوقان است و این مشکل تنها به روابط ما و زمان ما مربوط نیست.
هوش مصنوعی: دل پاک تو از آلودگی دور است و تو نباید خارو خاشاکی باشی، زیرا ظلم و ناپاکی تو، برای من مانند گل و ریحان است.
هوش مصنوعی: دل غمگین من از اوست، یوسف جان را میجست. زیر لب گفت که او در چاه، از بند من است.
هوش مصنوعی: موهای تو همچون گرهی است که دل مرا به خود بسته و پوشش صورتت بار سنگینی است که بر دوش جان من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: شیخ به سلمان میگوید که دل خود را گم نکن. دل من در دست توست و شیخ نمیتواند آن را از من بگیرد، چون تحت فرمان من است.
هوش مصنوعی: دل من پیرو عشق است و من نیز به دنبال دل هستم. عشق، فرمانروای دل من است و دل من اکنون به فرمانروایی عشق در آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک من کان دهنش پسته خندان من است
در شکر خنده لبش تنگ به دندان من است
هر زمانم ز لب خویش حیاتی بخشد
شد حقیقت که لبش چشمه حیوان من است
گفتمش دی که تو آرام دل و جان منی
[...]
این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است
وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است
حال دل از شکن طره خود پرس که او
مو بمو واقف احوال پریشان من است
با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید
[...]
جور آن بت همه بر جان پریشان من است
سخت تر زان دل چونسنگ مگر جان من است
که گزیدست بدندان لب لعلش که بر او
زخم دندان نه باندازه دندان من است
در غم او همه کس مست و گریبان چاکند
[...]
کعبه عشقم، بلا ریگ بیابان من است
زخم شمشیر زبان خار مغیلان من است
جوش فرهادست از کهسار من سرچشمه ای
شور مجنون گردبادی از بیابان من است
می کند در سینه گرمم قیامت، شور عشق
[...]
این صنم کیست که غارتگر ایمان من است
دل ودین از کف من برده پی جان من است
چندبیمم دهی ازمحنت محشر زاهد
به خدا روز قیامت شب هجران من است
گلرخا غنچه لباسرو قداکچ کلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.