زلال جام خضر، دردی مدام من است
مقیم دیر گوشه مغان، مقام من است
دلم زباده دور الست، رنگی یافت
هنوز بویی از آن باده، در مشام من است
لبم ز شکر شکر لب تو، یابد، کام
چه شکرهاست مرا، کین شکر به کام من است
مرا که نام برآوردهام، به بدنامی
همین بس است، که در نامه تو نام من است
هزار ساله ره آمد ز ما و من تا دوست
اگر برون نهم از ما قدم، دو گام من است
به شام و صبح کنم یاد زلف و عارض تو
که ذکر زلف و رخت، ورد صبح و شام من است
به هرکجا که رسم پای باد، میبوسم
که او به دوست، رساننده سلام من است
چو بود کار دلم خام، چاره کارش
ز عقل میطلبیدم، که او امام من است
مرا ز مصطبه، خمار گفت کای سلمان
بیا که پختن آن کار، کار خام من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.