میکند غارت صبر و دل و دین سودایش
آنکه او هیچ ندارد، چه غم از یغمایش؟
گر دل و جان من دلشده بودی بر جای
کردمی در دل و جان جای چو بودی رایش
رقم هستی من عاقبت از لوح وجود
برود لیک بماند اثر سودایش
لایق ضرب محبت نبود هر قلبی
که ز اخلاص حکایت نکند سیمایش
خواب ما را ز خیالش بنمود اسبابی
بعد از آن روز ندیدیم بخواب آسایش
دست در دامن او میزنم و میکشمش
تا به رغم سر من سر ننهد در پایش
عجب آن است که در بزم ریاحین گل را
زیر شمشاد نشانند و تو بر بالایش
در پی باد صبا چند رود سرگردان
دل به بوی شکن طره عنبر سایش
که خبر یابد از آمد شدن پیک نسیم
که ز بوی سر زلف تو کند رسوایش
غم عشق تو چه خوش میخورد اولی خونم
که به پالودهام از دیده خون پالایش
هر که امروز به خلوت نفسی با تو نشست
غالبا رغبت جنت نبود فردایش
در شب تیره زلفت دل سلمان گم شد
شمعی از چهره بر افروز و رهی بنمایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش
که دلم برد بدان صورت جان افزایش
چون جهان سربسر آرایش از آن رو دارد
بچه آراسته شد روی جهان آرایش
بر خود این جامه چو دراعه غنچه بدرم
[...]
سرو دیوانه شدست از هوس بالایش
میرود آب که زنجیر نهد بر پایش
داشت از آب چو گل آینه در پیش جمال
آب شد آبنه از شرم رخ زیبایش
پیش من قصهٔ عاشقکشی او مکنید
[...]
گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش
چه تفاوت کند از رای جهان آرایش
گر عنانی ز عنایت سوی ما گرداند
جان فشانیم به جای سرو زر در پایش
گر خرامد قد چون سرو روانت در باغ
[...]
سرو اگر جلوه کند پیش قد رعنایش
قمری ازشهپر خود اره نهد برپایش
جرعه اولش ازخون مسیحا باشد
چون کشد تیغ ستم غمزه بی پروایش
علم صبح قیامت به زمین خوابیده است
[...]
آن که در دیده بینای من آمد جایش
هیچ از ریختن خون نبود پروایش
کرده منقار به خون جگر خویش خضاب
طوطی از حسرت لعل لب شکرخایش
زنده چون خضر از آن نیست سکندر که نداشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.