گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش
چه تفاوت کند از رای جهان آرایش
گر عنانی ز عنایت سوی ما گرداند
جان فشانیم به جای سرو زر در پایش
گر خرامد قد چون سرو روانت در باغ
هیچ شک نیست که در دیده ی ما شد جایش
آنکه شب تا به سحر در غم تو بخروشد
فارغی ای صنم از دیده ی خون پالایش
فارغ از جنّت فردوس بود خاطر او
که شبی بر سر کوی تو بود مأوایش
خلق گویند برو ترک غمش گو چکنم
نیست در زیر کبودی فلک همتایش
آنکه روزی ز سر زلف تو بویی بشنید
نبود در دو جهان با دگری پروایش
دل خلقی به جهان خون شده از قامت او
این بلا بین که دلم می کشد از بالایش
گفتمش خاک رهم ز آتش دل آبم ده
گفت وصلم همه بادست تو می پیمایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عاشقانه و دلباختگی خود اشاره میکند. او میگوید اگر شبانهای از عشق و دلتنگی به سوی او بیفتد، فرقی نمیکند که جهان چه آرایشی دارد. او همچنین به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که اگر زیبایی او چون سرو در باغ راه برود، قطعاً در دل او جایی دارد. شاعر از حال و روز عاشقانی میگوید که به یاد معشوق شب و روز در غم به سر میبرند و همچنین به گفتۀ دیگران اشاره میکند که او باید از عشقش دست بکشد. اما او بر این عقیده است که دلش نمیتواند بیعشق او زندگی کند و هرچه میکند، عشقش همچنان با او همراه است. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که برای تسکین آتش دلش به او توجه کند و معشوق در پاسخ میگوید که تمام وصال به دست اوست.
هوش مصنوعی: اگر در شبی کسی با دل شکسته به من بیفتد و به من توجه کند، چه فرقی میکند با توجه دنیا و زیباییهای آن؟
هوش مصنوعی: اگر لطف و محبت خداوند به ما معطوف شود، تمام جان خود را فدای او خواهیم کرد، زیرا ارزش فدای جان را به پای او میفهمیم.
هوش مصنوعی: اگر قد و قامت زیبای تو در باغ به آرامی حرکت کند، هیچ شکی نیست که در نظر ما جایی خاص دارد.
هوش مصنوعی: کسی که شب تا صبح در اندوه تو میگرید، ای زیبای من، از دیدگانش اشکهایش را پاک کن.
هوش مصنوعی: دل او بیخبر از بهشت فردوس است، چرا که برای او تنها به یاد شبهایی است که در کنار کوی تو بود و آنجا را مأمن خود میداند.
هوش مصنوعی: مردم به من میگویند که از غم او دست بردار و حرفی نزنم، اما من نمیتوانم زیر بار مشکلات و دردهای آسمان همتای او را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: کسی که بوی زلف تو را یک بار استشمام کرده باشد، هیچگاه در این دو جهان به چیز دیگری رغبت نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دل مردم به خاطر زیبایی او پر از غم و اندوه شده است. این درد را ببین که من چگونه با پر زدن او در جانم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که برای آرامش دل من، خاک را که در مسیرم است با آب سیراب کن. او پاسخ داد که تمام آنچه برای من مهم است، در دستان توست و تو خود میتوانی آن را تغییر دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش
که دلم برد بدان صورت جان افزایش
چون جهان سربسر آرایش از آن رو دارد
بچه آراسته شد روی جهان آرایش
بر خود این جامه چو دراعه غنچه بدرم
[...]
میکند غارت صبر و دل و دین سودایش
آنکه او هیچ ندارد، چه غم از یغمایش؟
گر دل و جان من دلشده بودی بر جای
کردمی در دل و جان جای چو بودی رایش
رقم هستی من عاقبت از لوح وجود
[...]
سرو دیوانه شدست از هوس بالایش
میرود آب که زنجیر نهد بر پایش
داشت از آب چو گل آینه در پیش جمال
آب شد آبنه از شرم رخ زیبایش
پیش من قصهٔ عاشقکشی او مکنید
[...]
سرو اگر جلوه کند پیش قد رعنایش
قمری ازشهپر خود اره نهد برپایش
جرعه اولش ازخون مسیحا باشد
چون کشد تیغ ستم غمزه بی پروایش
علم صبح قیامت به زمین خوابیده است
[...]
آن که در دیده بینای من آمد جایش
هیچ از ریختن خون نبود پروایش
کرده منقار به خون جگر خویش خضاب
طوطی از حسرت لعل لب شکرخایش
زنده چون خضر از آن نیست سکندر که نداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.