گنجور

 
اهلی شیرازی

شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست

روی زمین به پشت کمان از امان اوست

سهم السعادتی که قرین ظفر بود

در قبضه کمان سعادت قران اوست

زاغ کمان اوست همایی که از شرف

پرواز طایر فلک از آشیان اوست

از روی امتحان بفلک گر کمان کشد

نارنج مهر و مه هدف امتحان اوست

تیرش که خار چشم حریف است روز جنگ

هر جا که هست دیده دشمن نشان اوست

خصمش چنان ضعیف شد از غم که چونکمان

پیدا ز زیر پوست رک و استخوان اوست

بر حرف این کمان منه انگشت همچو تیر

کاین نقش دلکش از قلم خرده دان اوست

عظم رمیم در حرکت زین بود بلی

آنکس که مرده زنده کند در امان اوست

در وصف اینکمان که چو ابروی یار ماست

گز تیر چرخ لب نگشاید نشان اوست

اهلی که گوشه گیر چو پیر از شکستگیست

مداح شاه و پیر سگ خاندان اوست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
وطواط

پیرایهٔ لباس معانی بیان اوست

سرمایهٔ اساس ایادی بنان اوست

ملت سپهر و طلعت او آفتاب اوست

دولت جهان و همت او آسمان اوست

چرخ ، ارچه گردنست ، مطیع زمام اوست

[...]

خاقانی

آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست

عود الصلب من خط زنار سان اوست

بس عقل عیسوی که ز مشکین صلیب او

زنار بندد ارچه فلک طیلسان اوست

هر دم لبش به خنده برآید مسیح نو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
سیف فرغانی

آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست

از بهره خوردن غم تو دل دهان اوست

همچون رهست پی سپر کاروان درد

از قالب آن پلی که بر آب روان اوست

آن کو بجست و جوی تو پا در رکاب کرد

[...]

سلمان ساوجی

دلشاد باد، آنکه جهان در امان اوست

گردون پیر، بنده بخت جوان اوست

خورشید هست فلکه زرین خیمه‌اش

جرم هلال، ماهچه سایبان اوست

دولت کنیزکی است ز ایوان حضرتش

[...]

جامی

آن ترکمان پسر که دل ما نشان اوست

زابرو و غمزه تیر بلا بر کمان اوست

صاحبدلان به راه وفا خاک گشته اند

گو خوش بران که رخش جفا زیر ران اوست

ما در میان غصه چو موییم ازان کمر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه