بسته کمر کینم، از قبضه کمان او
در کشتن من تیغش، افتاده به یک پهلو
چون سرو سوی مسجد آمد به نماز، اما
می خورده و چون غنچه آید ز دهانش بو
بیماری چشمش را تعویذ چو بنویسند
از پرده ی چشم آرند خوبان ورق آهو
پایم ز طلب فرسود تا زانو و کار من
صورت ز جهان نگرفت چون آینه ی زانو
نزدیک شده نسبت با آن کمرم از ضعف
در پوست نمی گنجم از شوق همین چون مو
چون شام سلیم آید، ایام قدح نوشی ست
فیضی ندهد در روز، ساغر چو گل شب بو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به ابزار عشق و زیباییهای آن اشاره دارد. شاعر به کمر زنی که او را مجذوب خود کرده، و تیغی که در کشتن او تأثیر دارد، اشاره میکند. او مانند سروی به سمت مسجد میآید و رایحهاش به مشام میرسد. شاعر از بیماری چشمش صحبت میکند و آرزوی دیدن زیباییها را دارد. او به ضعف و خستگی ناشی از محبت اشاره میکند و از شوق بیپردهای یاد میکند. در حقیقت، این شعر در تلاش است تا عمق احساسات عاشقانه و زیباییهای عشق را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: با عشق و قدرتی که دارم، به جنگ و نبرد میروم. سلاح او به حدی قوی است که حتی توانسته است مرا به زمین بزند.
هوش مصنوعی: وقتی که مثل یک سرو خوش قامت به سمت مسجد میرود تا نماز بخواند، اما در واقع مینوشد و از دهانش مانند غنچه عطر و بوی خوش میتراود.
هوش مصنوعی: اگر برای درمان بیماری چشمش تعویذی بنویسند، زیبایی ها از پشت پرده ی چشمش مانند ورق آهو (گوزن) به نمایش درمی آید.
هوش مصنوعی: من به خاطر آرزوها و خواستههایم به شدت خسته و ناتوان شدهام، بهطوری که پایم تا زانو از پا درآمده است. اما کار من از تأثیرات جهانی و واقعیتهای زندگی بیبهره مانده است، مانند آینهای که فقط تصویر زانو را نشان میدهد و از دنیای بیرون خبری ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و احساس عمیقم نسبت به او، بدنم از ضعف به هم ریخته و به قدری لطیف و نازک شدهام که حتی در پوست خودم هم نمیگنجم.
هوش مصنوعی: زمانی که شب آرام و دلپذیر فرا میرسد، روزها دیگر نوشیدن شراب خوشی ندارد، زیرا مثل گل شب بو، که شبها عطرش را پخش میکند، در روز نمیتوان آن حال و هوای خاص را تجربه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او
دل گفت که کی آمد جان گفت مه مه رو
او آمد در خانه ما جمله چو دیوانه
اندر طلب آن مه رفته به میان کو
او نعره زنان گشته از خانه که این جایم
[...]
ای در چمن خوبی رویت چو گل خودرو
چین شکن زلفت چون نافهٔ چین خوش بو
ماه است رخت یا روز؟ مشک است خطت یا شب؟
سیم است برت یا عاج؟ سنگ است دلت یا رو؟
لعلت به در دندان بشکست لب پسته
[...]
در عشق تو ای مهرو! عاشق چو منی کوکو؟
تا بر سر ویرانها چون کوف زند «کو کو»
سوزد به غمت، سازد، در راه تو جان بازد
وانگه نظر اندازد بر روی تو از شش سو
ای غیرت ماه و خور، بردار نقاب از رخ
[...]
شاهنشه دین پرور، دارای سلیمان فر
آنکو بودش بر در، پیوسته شهان را رو
گردیده ز بس کوته، دست ستم از بیمش
بر خویش صبا لرزد، از گل چو ستاند بو
جودش ز جهان از بس، آیین طلب افگند
[...]
ای از گل رخسارت خون خورده گل مینو
با قد تو تا یک مو فرقی نبود یک مو
این شمع شب تار است یا پرتو رخسار است؟
این نافه تاتار است یا رایحه گیسو
برجیس مبدل شد با مهر جهانآرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.