گنجور

 
سلیم تهرانی

نه می به جام و نه معشوق در کنار، چه حظ

اگر چنین گذرد دور روزگار چه حظ

نه سیر دشت و نه گلگشت باغ، حیرانم

که همچو مرغ قفس داری از بهار چه حظ

ترا که نیست نصیبی ز بی قراری شوق

چو نقش پا به سر راه انتظار چه حظ

بنوش باده و امیدوار رحمت باش

به حشر بی گنه از لطف کردگار چه حظ

به حیرتم که چه گویم اگر کسی پرسد

سلیم کرده ای از دور روزگار چه حظ

 
 
 
محتشم کاشانی

ز لاله‌زار مرا بی‌جمال دل نواز چه فیض

ز جام می لب ساقی گل عذار چه حظ

در انجمن که نباشد مغنی گل رخ

ز صوت فاخته و نغمهٔ هزار چه حظ

شکار تا شده دلهای بی محبت را

[...]

نظیری نیشابوری

اگر تو نشنوی از ناله‌های زار چه حظ

وگر تو ننگری از چشم اشکبار چه حظ

درآ به مشرب روحانیان و واصل شو

معاشران تو مستان تو هوشیار چه حظ

به چشم ما در و دیوار بوستان مستند

[...]

صائب تبریزی

ز گنجهای گرانمایه بی نثار چه حظ؟

اگر ز خود نفشانی ز برگ و بار چه حظ؟

بهارتازه کند داغ تخم سوخته را

دماغ سوخته را از وصال یار چه حظ؟

خوش است دامن تحریک نیم سوخته را

[...]

غالب دهلوی

مرا که باده ندارم ز روزگار چه حظ؟

ترا که هست و نیاشامی از بهار چه حظ؟

خوش ست کوثر و پاکست باده ای که دروست

از آن رحیق مقدس درین خمار چه حظ؟

چمن پر از گل و نسرین و دلربایی نی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه