بی توام ذوق کی از بستر راحت باشد
شام چون شمع مرا صبح قیامت باشد
دل که بی شور جنون است درو ذوقی نیست
در کبابی که نمک نیست چه لذت باشد
دل اگر همره یار است، خدا یارش باد
سر اگر در قدم اوست، سلامت باشد
دارد اسباب طرب در شب نوروز شگون
شیشه ای کو، همه گر شیشه ی ساعت باشد!
عاشق از کشته شدن معتمد راز شود
خاتم عشق در انگشت شهادت باشد
ملک یونان نبود همچو خرابات، سلیم
تا سبوی می او از گل حکمت باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من و مسجد همه دانند که تهمت باشد
کار هر طایفه باید که به نسبت باشد
من گدایم، به عبادت نخرم باغ بهشت
در عطائی که بها رفت چه منت باشد
زهد کی کردم و چون رفت، بر این نیست گواه
[...]
شمع با مضطرب از دست حمایت باشد
مرگ بهتر ز حیاتی که به منت باشد
ثمر از بید و گل از شوره زمین می چیند
از تماشا نظر آن را که به عبرت باشد
خاک را چاشنی شهد مصفا دادن
[...]
عشق بازان سخن حق همه جا میگویند
از که ترسند سردار سلامت باشد
کتبش یکسره قانون موقت باشد
لوح سوراخش دروازه دولت باشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.