همنشین از گریهٔ من کاشکی دامان کشد
خویش را بر گوشهای چون موج ازین طوفان کشد
از سموم آه، این ویرانه از بس گرم شد
اشک خود را از دلم در سایهٔ مژگان کشد
سر اگر بر من گران باشد، ز سر وا میکنم
درد دندان هرکه نتواند کشد، دندان کشد
کی ز حسن سبز در ایران توان شد کامیاب
هرکه را طاووس باید، رنج هِندُستان کشد
مشکل است از هم جدایی همنشینان را سلیم
ز استخوان من به آن ترکش مگر پیکان کشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد
از وجود نیستی باید که خط بر جان کشد
در نوردد مفرش آزادگی از روی عقل
رخت بدبختی ز دل از خانهٔ احزان کشد
گر چه دشوارست کار عاشقی از بهر دوست
[...]
هر که را دلدار باید، درد بی درمان کشد
دولت وصل آنکه خواهد، محنت هجران کشد
دل نگویندش که دروی نیست مهر دلبری
جان نگویندش که نه بار غم جانان کشد
گفتم از زلفت مرا حاصل پریشانی ست، گفت:
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.