گنجور

 
سنایی

دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد

از وجود نیستی باید که خط بر جان کشد

در نوردد مفرش آزادگی از روی عقل

رخت بدبختی ز دل از خانهٔ احزان کشد

گرچه دشوارست کار عاشقی از بهر دوست

از محبت بر دل و جان رخت عشق آسان کشد

رهروی باید که اندر راه ایمان پی نهد

تا ز دل پیمانهٔ غم بر سر پیمان کشد

دین و پیمان و امانت در ره ایمان یکیست

مرد کو تا فضل دین اندر ره ایمان کشد

لشکر لا حول را بند قطیعت بگسلد

وز تفاوت بر شعاع شرع شادروان کشد

خلق پیغمبر کجا تا از بزرگان عرب

جور و رنج ناسزایان از پی یزدان کشد

صادقی باید که چون بوبکر در صدق و صواب

زخم مار و بیم دشمن از بن دندان کشد

یا نه چون عمر که در اسلام بعد از مصطفا

از عرب لشکر ز جیحون سوی ترکستان کشد

پارسایی کو که در محراب و مصحف بی گناه

تا ز غوغا سوزش شمشیر چون عثمان کشد

حیدر کرار کو کاندر مصاف از بهر دین

در صف صفین ستم از لشکر مروان کشد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
شمارهٔ ۱۲۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جلال عضد

هر که را دلدار باید، درد بی درمان کشد

دولت وصل آنکه خواهد، محنت هجران کشد

دل نگویندش که دروی نیست مهر دلبری

جان نگویندش که نه بار غم جانان کشد

گفتم از زلفت مرا حاصل پریشانی ست، گفت:

[...]

سلیم تهرانی

هم‌نشین از گریهٔ من کاشکی دامان کشد

خویش را بر گوشه‌ای چون موج ازین طوفان کشد

از سموم آه، این ویرانه از بس گرم شد

اشک خود را از دلم در سایهٔ مژگان کشد

سر اگر بر من گران باشد، ز سر وا می‌کنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه