از فروغ چهره، گلخن را چو گلشن میکند
از نگاه گرم، شمع کشته روشن میکند
گر به دامانم غباری نیست از خاک رهش
این همه گرمی چرا اشکم به دامن میکند
حسن او از گریهٔ من دارد این رونق، که آب
در چراغ لاله و گل، کار روغن میکند
از خزان گل غافل افتادهست، چون ابر بهار
من بر او میگریم و او خنده بر من میکند
شیشهام از بس که با سنگ است سرگرم نیاز
سجده پنداری به پیش بت برهمن میکند
نیست جز آهستگی با تیزمغزان چارهای
رشتهٔ هموار، جا در چشم سوزن میکند
دشمن خود را نمیخواهیم سرگردان سلیم
شیشهٔ ما گریه بر سنگ فلاخن میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد و رنجی اشاره دارد که شاعر در پی عشقش تجربه میکند. کنایههایی از زیبایی و جذابیت معشوق و همچنین غم و اشکهای شاعر به وضوح مشهود است. شاعر به تضاد شادی و غم همراه با عشق اشاره میکند؛ به طوری که معشوقهاش بخندد و او گریه کند. احساساتی چون نیاز، انتظار و درگیریهای درونی در برابر چالشهای عشق مطرح میشود. در نهایت، تصویر سنگ و شیشه به نشاندهنده آسیبپذیری شاعر اشاره دارد و بیانگر واکنشهای قلبی او در برابر عشق و تنهایی است.
هوش مصنوعی: چشم و چهرهی زیبا میتواند فضای دلگیر و سرد را به جایی شاداب و گلگون تبدیل کند و نگاه گرم و پرعاطفه باعث میشود که حتی شمعی که خاموش شده، دوباره روشن شود.
هوش مصنوعی: اگر در آغوشم غباری از خاک مسیر او نیست، پس چرا این قدر احساس گرما و عاطفه میکنم که اشکم به دامن میچکد؟
هوش مصنوعی: زیبایی او به خاطر اشکهای من است، مانند آب که در چراغ گل و لاله بهجای روغن عمل میکند و باعث درخشندگی آنها میشود.
هوش مصنوعی: باغ با پاییز روبهرو شده و زیباییهایش در حال نابودی است. من مانند ابر بهاری بر این وضعیت محزونم و اشک میریزم، اما او به بیتوجهی و با خنده به من نگاه میکند.
هوش مصنوعی: من به قدری با مشکلات و سختیها درگیر هستم که مثل شیشهای شکننده هستم. به همین دلیل، در پی چیزی هستم که مرا آرامش دهد، گویی در حال سجده به بت و معبودی هستم که به آن نیاز دارم.
هوش مصنوعی: تنها راهی که برای همراهی با افراد باهوش و تیزهوش وجود دارد، آرامی و آرام حرکت کردن است. در چنین وضعی هر چیزی حتی میتواند در کمترین جا، مانند چشم سوزن، جا بگیرد.
هوش مصنوعی: ما نمیخواهیم دشمنانمان در سردرگمی باشند؛ شیشهی ما که محکم است، ناامیدی را به شکل گریه بر سنگی نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه عالم روز کین چون قصد دشمن میکند
تیغش از یک تن دو و تیر از دو یک تن میکند
شاه شاهان جهان آنکو به گرز گاوسار
شیرمردان را به گاه حمله چون زن میکند
سرور گردنکشان سلطان نظام ملک و دین
[...]
وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن میکند
دیده را زآب روان و سبزه روشن میکند
خانه دل را که از دود زمستان تیره بود
در حریم بوستان از دیده روزن میکند
همچو نرگس مینهد بر کف به عشرت جام می
[...]
دیدهها را چهرهٔ گلرنگ گلشن میکند
روی آتشناک، شمع کشته روشن میکند
بیحجابی بر فروغ حسن باد صرصرست
شرم، خوبی را چراغ زیر دامن میکند
خانه چشم زلیخا شد سفید از انتظار
[...]
شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن میکند
روزنش در خانه، کار چشم دشمن میکند
تازه شد داغ کهن بر دستم از بس سوده شد
آستین بر آتش من کار دامن میکند
کاش در میخانه هم خالی کند پیمانهای
[...]
موج اشکم ابر را آلوده دامن میکند
شعلة آهم چراغ برق روشن میکند
صحبت رنگین من مشکل که درگیرد به دوست
من به دامن خون دل او گل به دامن میکند
نالهام در سینه میپیچد به یاد روی دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.