دیگر بهار شد که هوا گلفشان شود
دامن ز خون دیده پر از ارغوان شود
صد برگ شد ز فیض هوا هر گل زمین
سیر چمن نصیب همه دوستان شود!
چون سبزه، پاشکسته ی این باغ دلکشیم
چندان نشسته ایم که فصل خزان شود
در هر مقام، خضر ره ما به صورتی ست
گه می فروش گردد و گه باغبان شود
حاسد فسرده است ز پیری خود سلیم
شاید ز فیض این غزل ما جوان شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان زیباییهای بهار و تجدید حیات طبیعت میپردازد. شاعر توصیف میکند که در بهار، هوا گلفشان و زمین پر از گلهای تازه میشود. با شکوفهدادن گیاهان، همه دوستان میتوانند از زیباییهای طبیعت بهرهمند شوند. شاعر اشاره میکند که همانند سبزههای درختان، خود نیز مدتی طولانی نشستهاند و به نوعی از زندگی غافل شدهاند. او همچنین به این موضوع میپردازد که در هر موقعیتی، نیروی حیات به شکلهای مختلفی نمایان میشود. در نهایت، حسد و پژمردگی حاسدان را به تصویر میکشد و امید دارد که این غزل باعث جوانتر شدن دلها شود.
هوش مصنوعی: بهار دوباره فرا رسیده و هوای خوشبو و گلافشان در حال آمدن است، همچنین دامن از اشکهای چشمانم رنگین و پر از گلهای ارغوانی خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر گلی که از لطف و نعمت هوا بالغ میشود، به صد برگ میرسد و این زیباییهای زمین به همه دوستان میرسد.
هوش مصنوعی: ما مانند سبزههای نازک و شکننده در این باغ زیبا هستیم. آنقدر در اینجا نشستهایم که زمان به پاییز رسیده است.
هوش مصنوعی: در هر موقعیتی که باشیم، راهنمای ما مانند خضر، گاهی به شکل یک فروشنده شراب در میآید و گاهی هم به عنوان باغبان ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: حسود به خاطر سالخوردگیاش ناراحت و ناامید است، اما ممکن است سلیم به واسطهی نعمت این غزل جوانتر و سرزندهتر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کردهایم یکایک عیان شود
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
[...]
هر زخم که خدنگ تو زیب نشان شود
چشمی دگر براه خدنگت عیان شود
یارم بخشم رفته اگر عمر رفته است
چندان نمی رود که ز چشمم نهان شود
واصل ز حرف چون و چرا بسته است لب
[...]
در هر دلی که ریشه غم زعفران شود
خندان چگونه از می چون ارغوان شود
از کوه غم شود دل افگار من سبک
بار گران به کشتی من بادبان شود
دریا شود ز گریه رحمت کنار من
[...]
چون خونم از دو دیده گریان روان شود
مژگان ز اشک شاخ گل ارغوان شود
روشن کند چراغ رخش نور آفتاب
روشن چو شمع محفل روحانیان شود
سربرنگیرم از ره کنعان به راه تو
[...]
روزی که آن پری ز نظرها نهان شود
شور جنون ز یکیک مردم عیان شود
عاشق رخت ببیند و نقد روان دهد
بیند بهشت خویش و روان زین جهان شود
بیش از اجل عجول به مرگ عاشقست از آنک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.