سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶

دیگر بهار شد که هوا گلفشان شود

دامن ز خون دیده پر از ارغوان شود

صد برگ شد ز فیض هوا هر گل زمین

سیر چمن نصیب همه دوستان شود!

چون سبزه، پاشکسته ی این باغ دلکشیم

چندان نشسته ایم که فصل خزان شود

در هر مقام، خضر ره ما به صورتی ست

گه می فروش گردد و گه باغبان شود

حاسد فسرده است ز پیری خود سلیم

شاید ز فیض این غزل ما جوان شود