گنجور

 
سلیم تهرانی

گر عاشقی، از گنه چه باک است

خورشید به هرچه تافت پاک است

داغ دلم از غبار خاطر

چون حلقه ی دام، زیر خاک است

هرجا برخاست صرصر عشق

آنجا دو جهان، دو مشت خاک است

نسبت ازلی اگر نباشد

چون نخل کدو شبیه تاک است؟

تا چند گره زنیم چون دام

بر پرده ی دل که چاک چاک است

لیلی هر چند آن قدر نیست

مجنون ز برای او هلاک است

صد جامه اگر چو گل بپوشم

در نیم نفس، تمام چاک است

ناخن همه کس سلیم دارد

گر سینه نمی کند چه باک است