دلم به عشق ز آسیب فتنه آزاد است
چراغ بزم سلیمان مصاحب باد است
دماغ نکهت گل نیست ما خموشان را
به عندلیب بگویید این چه فریاد است
کسی نمانده که گیرد خبر ز حال کسی
به باغ نوحه ی قمری ز فوت صیاد است
به کار خویش همه محکم اند اهل جهان
برای مخزن خود غنچه قفل فولاد است
غبار گشت و ز سرگشتگی خلاص نشد
چه شورش است که در خاک آدمیزاد است؟
کسی ندیده ز خوبان وفا، مکش آزار
ببین چه قهقهه ای کبک را به فرهاد است
به حسن بت چو برهمن تعجب من دید
به خنده گفت که این رتبه ای خداداد است
به کوی او که رساند سلیم خاک مرا؟
اگر کسی زند آبی بر آتشم، باد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و مشکلات انسانی پرداخته است. شاعر از عشق و آزادی خود صحبت میکند و به تب و تابهای دل آدمی اشاره میکند. او به سرنوشت غمانگیز عاشقان و کمبود خبر و حال دیگران در دنیای پرمشغله اشاره میکند و روی غفلت و بیتوجهی مردم نسبت به یکدیگر تأکید دارد. در عین حال، شاعر از مسائلی چون وفا و زیبایی نیز سخن میگوید و در آخر به احساسات عمیق و درونی خود اشاره میکند که در انتظار محبت و توجه است. این احساسات به نوعی تحت تأثیر جهان پرآشوب و بیوفای اطرافش هستند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق از آسیب و آزار فتنهها در امان است، چرا که نورانی و روشنی بخش بزم سلیمان، در کنار باد و نسیم است.
هوش مصنوعی: بوی خوش گل به اندازهای نیست که ما ساکتان و خاموشها را، این فریاد را به بلبل بگویید.
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که از وضعیت دیگران آگاه شود، مثل اینکه زنگ نوحهی پرندهای در باغ به گوش میرسد که به خاطر مرگ شکارچی به راه افتاده است.
هوش مصنوعی: همه مردم برای کارهای خود بسیار جدی و محکم هستند و برای نگهداری چیزهای ارزشمندشان، همچون یک غنچه، از قفلهای فلزی استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که انسان در مشکلات و بحرانها غرق است، نمیتواند از احساس سردرگمی و پریشانی رهایی یابد. این نشاندهنده یک جنجال در وجود انسانی است که در دل او نهفته است.
هوش مصنوعی: هیچکس از محبوبان، وفا و صداقت را ندیده است. تو هم به کسی آسیب نرسان، چرا که در این دنیا مثل کبکی که فرهاد را میخنداند، شادابی و سرزندگی خاصی وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی معشوق را مانند برهمن (عالم بزرگ) دیدم و شگفتزده شدم، او با خنده گفت که این مقام و زیبایی به خواست خداوند به او عطا شده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در کوی محبوب به من نرسد، آیا خاک و غم من به کجا خواهد رفت؟ اگر کسی در آتش عشق من آب بریزد، به مانند نسیمی بیاثر خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جگر ز زخم تو معمور و دل ز غم شاد است
ز یمن جور تو اقلیم درد آباد است
اجل ز هر غمم آسوده کرد و دانستم
که شمع را اگر آسایشی است از باد است
به آن رسیده که رامم شود، رمش ندهی
[...]
دلم ز قید پریدن همیشه آزاد است
دو بال بر تن من، چون دو دست صیاد است
شود ز سایه تصویر، با زمین یکسان
عمارت دل ما بس که سست بنیاد است
کسی نماند که از جور آسمان نگریست
[...]
برا امام که بنیاد عمر بر باد است
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
غلام همت آنم که جز محبت تو
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
شنیدهاید که در حق دوستان علی
[...]
دماغ اهل فنا، از مکاره آزاد است
چراغ مجلس تصویر، ایمن از باداست
دل شکسته، چه غم دارد از حوادث دهر؟
که بیم سیل کشد، خانه یی که آباد است!
بکن حذر ز ضعیفان، به زور خویش مناز
[...]
بدامگاه غمت دل فتاده و شاد است
که با غمت ز غم هر دو عالم آزاد است
شود زوصل تو محکم بنای عمر اما
بنای وصل تو چون عمر سست بنیاد است
هزار قصه ز خسرو به بزم شیرین است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.