گنجور

 
سحاب اصفهانی

اگر با غیر خواهم سر گرانش

به من آن به که باید مهربانش

سر موئی ندارد فرق با موی

میان موی و آن موی میانش

لبش را نایب خود بر زمین کرد

چو عیسی شد مکان در آسمانش

خطش را نیست چون حسنش زوالی

بهاری بی خزان دارد خزانش

شد از بیمش عنان شکوه از دست

پس از عمری که بگرفتم عنانش

تذرو از شاخ سرو افتد به پایش

چمد گر در چمن سرو چمانش

خضر گو وصف آب زندگانی

نگوید پیش خاک آستانش

چه خجلت ها کشد از غیر هر گه

به غفلت نامم آید بر زبانش

(سحاب) از جور خاکم داد بر باد

ولی باقی ست با من امتحانش

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ادیب صابر

شکر بارد همی از ناردانش

قمر تابد همی از گلستانش

شکر طعم و قمر نور است طبعم

همه ساله ز وصف این و آنش

کمر بر خیزران بسته ندیدی

[...]

نظامی

عروسی را که پروردم به جانش

مبارک‌روی گردان در جهانش

مشاهدهٔ ۱۰ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
مولانا

نگاری را که می‌جویم به جانش

نمی‌بینم میان حاضرانش

کجا رفت او میان حاضران نیست

در این مجلس نمی‌بینم نشانش

نظر می‌افکنم هر سو و هر جا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه