اگر با غیر خواهم سر گرانش
به من آن به که باید مهربانش
سر موئی ندارد فرق با موی
میان موی و آن موی میانش
لبش را نایب خود بر زمین کرد
چو عیسی شد مکان در آسمانش
خطش را نیست چون حسنش زوالی
بهاری بی خزان دارد خزانش
شد از بیمش عنان شکوه از دست
پس از عمری که بگرفتم عنانش
تذرو از شاخ سرو افتد به پایش
چمد گر در چمن سرو چمانش
خضر گو وصف آب زندگانی
نگوید پیش خاک آستانش
چه خجلت ها کشد از غیر هر گه
به غفلت نامم آید بر زبانش
(سحاب) از جور خاکم داد بر باد
ولی باقی ست با من امتحانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عشق و وابستگی عمیق سخن میگوید. شاعر از وسوسه و نگرانی برای عدم توجه محبوب سخن میگوید و به زیباییهای او اشاره میکند. او میگوید که محبوبش از دیگران بینیاز است و عشق او همیشه باقی میماند. همچنین، شاعر به حسرتها و خجالتهایش از نادیدهگرفته شدن توسط محبوبش اشاره میکند و در نهایت به آزمونهایی اشاره میکند که در این عشق باید تحمل کند. با وجود همه سختیها، عشق پایدار است و شاعر به زیبایی محبوبش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم با کسی دیگر ارتباط برقرار کنم، بهتر است که با مهربانی رفتار کنم.
هوش مصنوعی: هیچ تفاوتی میان مو و سر موی وجود ندارد و آن موی وسط هم به اندازه موی دیگر اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: او لبخندش را بر زمین نهاد و مانند عیسی، در آسمان جای گرفت.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و ثبات جمال معشوق اشاره میکند. میگوید که خط و نوشتهی معشوقش همانند زیباییاش هیچگاه زوال نمیپذیرد و همواره مانند بهاری بدون خزان باقی میماند. زیبایی او همیشگی و پایدار است و هرگز از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: از ترس او، من نتوانستم شکایت کنم و این در حالی است که بعد از سالها توانسته بودم کنترل آن را در دست بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر از شاخههای درخت سرو بر روی زمین بیفتد، به پای او لطافت و زیبایی نمیبخشد؛ حتی اگر در باغ گل، درخت سرو به زیبایی بایستد.
هوش مصنوعی: خضر نمیتواند در برابر خاک آستان او، از ویژگیهای آب زندگی بگوید.
هوش مصنوعی: او هر بار که نام من به زبان دیگران میآید، در دلش شرم و خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: ابرها به خاطر ظلمی که زمین بر من روا داشته، بر باد میروند، اما هنوز چیزی از آنها با من باقی مانده که نشان دهندهی آزمایش من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا دشمن بود آنرا که جانش
همی بخشاید از خواهندگانش
شکر بارد همی از ناردانش
قمر تابد همی از گلستانش
شکر طعم و قمر نور است طبعم
همه ساله ز وصف این و آنش
کمر بر خیزران بسته ندیدی
[...]
عروسی را که پروردم به جانش
مبارکروی گردان در جهانش
همیشه بود سنگی در دهانش
که تاگوهر نیفشاند زبانش
نگاری را که میجویم به جانش
نمیبینم میان حاضرانش
کجا رفت او میان حاضران نیست
در این مجلس نمیبینم نشانش
نظر میافکنم هر سو و هر جا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.