اگر با غیر خواهم سر گرانش
به من آن به که باید مهربانش
سر موئی ندارد فرق با موی
میان موی و آن موی میانش
لبش را نایب خود بر زمین کرد
چو عیسی شد مکان در آسمانش
خطش را نیست چون حسنش زوالی
بهاری بی خزان دارد خزانش
شد از بیمش عنان شکوه از دست
پس از عمری که بگرفتم عنانش
تذرو از شاخ سرو افتد به پایش
چمد گر در چمن سرو چمانش
خضر گو وصف آب زندگانی
نگوید پیش خاک آستانش
چه خجلت ها کشد از غیر هر گه
به غفلت نامم آید بر زبانش
(سحاب) از جور خاکم داد بر باد
ولی باقی ست با من امتحانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا دشمن بود آنرا که جانش
همی بخشاید از خواهندگانش
شکر بارد همی از ناردانش
قمر تابد همی از گلستانش
شکر طعم و قمر نور است طبعم
همه ساله ز وصف این و آنش
کمر بر خیزران بسته ندیدی
[...]
عروسی را که پروردم به جانش
مبارکروی گردان در جهانش
همیشه بود سنگی در دهانش
که تاگوهر نیفشاند زبانش
نگاری را که میجویم به جانش
نمیبینم میان حاضرانش
کجا رفت او میان حاضران نیست
در این مجلس نمیبینم نشانش
نظر میافکنم هر سو و هر جا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.