گنجور

 
مولانا

نگاری را که می‌جویم به جانش

نمی‌بینم میان حاضرانش

کجا رفت او میان حاضران نیست

در این مجلس نمی‌بینم نشانش

نظر می‌افکنم هر سو و هر جا

نمی‌بینم اثر از گلستانش

مسلمانان کجا شد نامداری

که می‌دیدم چو شمع اندر میانش

بگو نامش که هر کی نام او گفت

به گور اندر نپوسد استخوانش

خنک آن را که دست او ببوسید

به وقت مرگ شیرین شد دهانش

ز رویش شکر گویم یا ز خویش

که کفو او نمی‌بیند جهانش

زمینی گر نیابد شکل او چیست

که می‌گردد در این عشق آسمانش

بگو القاب شمس الدین تبریز

مدار از گوش مشتاقان نهانش

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۲۳۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ادیب صابر

شکر بارد همی از ناردانش

قمر تابد همی از گلستانش

شکر طعم و قمر نور است طبعم

همه ساله ز وصف این و آنش

کمر بر خیزران بسته ندیدی

[...]

نظامی

عروسی را که پروردم به جانش

مبارک‌روی گردان در جهانش

مشاهدهٔ ۱۰ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه