مردیم و دل ز دست غمش در فغان هنوز
جان رفته و نرفته غم او زجان هنوز
با آنکه خاک شد تنم از دست آسمان
دست جفاز من نکشد آسمان هنوز
دانی مگر که حسن تو زایل نشد ز خط
کز عاشقان خود گذری سر گران هنوز
چندی اگر چه پیرو زاهد شدم زجهل
دارم امید عفو ز پیر مغان هنوز
عادت نگر که محفل وصل است و بزم عیش
جانم به ناله است و دلم در فغان هنوز
شد عمر و شکوه ات به لب اما نگفته ام
از سر گذشت جور تو یک داستان هنوز
اول به تیغ عشق تن من به خون تپید
ترکی نبسته تیغ جفا در میان هنوز
آن روز گشت بلبل گلزار عشق دل
کز گل نبود نام و زبلبل نشان هنوز
دست تو چون بدامن آن گل رسد (سحاب)؟
ننهاده پا به گلشن او باغبان، هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتیم ما و عشق تو اندر میان هنوز
ساکن نگشت عربده عاشقان هنوز
هر برگ گل که باد صبا از چمن ربود
مرغان ز رنگ و بوی تو اندر فغان هنوز
چندین هزار سال حدیث تو گفتهاند
[...]
تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز
دل خون شد و حدیث بتان بر زبان هنوز
عمرم به آخر آمد و روزم به شب رسید
مستی و بت پرستی من همچنان هنوز
آهنگ کرده سوی بتان جان کمترین
[...]
از تو هزار فتنه شود در جهان هنوز
نشکفته است یک گلت از گلستان هنوز
دستی نبردهام چو کمر با تو در میان
کامی ندیدهام چو قدح زان دهان هنوز
تا چون خیال در نظر آمد میان تو
[...]
جان رفت و سینه تیر غمت را نشان هنوز
دل شاهباز عشق ترا آشیان هنوز
در زیر خاک، دل به همین خوش کنم که هست
از خون من نشانه بر آن آستان هنوز
دانستهای که مهر تو با جان نمیرود
[...]
جان رفت و سوزد از تو دل ناتوان هنوز
شد خاک دیدهٔ مژه ام خون فشان هنوز
ای عالم فراغ، مروت، که هست زان
جان های زخم خورده ز پی دوان هنوز
خاکم به باد رفت سراسیمه هر طرف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.