دانی که از کیم می وصلت به جام بود
زآن پیشتر که از می و معشوق نام بود
آزادیش کجا و رهایی کدام بود
تا بود جای مرغ دلم کنج دام بود
دانم که هوش من یکی از نیکوان ربود
اما نه آن قدر که بگویم کدام بود
گفتم رسم به وصل تو اما نشد نصیب
بودم به دل خیال خوشی لیک خام بود
چون من چرا رقیب نشد مبتلای هجر
با هر کس از فلک ز پی انتقام بود
صد ره خواص طاعت پنهان فزون تر است
مقصود شیخ اگر نه فریب عوام بود
کاری نگشت بر تنم آن خنجری که زد
لطفی (سحاب) کرد ولی ناتمام بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به بررسی موضوع عشق، وصال و جدایی میپردازد. شاعر از حالتی میگوید که در آن دلش به عشق معشوق معتاد است، اما هنوز به وصال نرسیده و در تنهایی به سر میبرد. او از این که نمیتواند عشقش را بیان کند و نمیداند که چه چیزی باعث جداییاش شده، احساس ناامیدی میکند. اشاره میکند که تلاشهایش برای رسیدن به معشوق نتیجهای نداشته و از رقبای عشق میگوید که شاید آنها دلیلی برای ادامه نبردهایشان ندارند. در نهایت، شاعر به ناکافی بودن برخی از کوششها و لطافتهای زندگی که به نتیجه نمیرسند، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: میدانی که پیش از آنکه اسم می و معشوق به میان بیاید، کیمیای وصل تو در جام قرار داشت؟
هوش مصنوعی: آزادی و رهایی کجا هستند وقتی که دل من همچنان در دام و گرفتار است؟
هوش مصنوعی: میدانم که هوش و توانمندی من تحت تأثیر نیکان قرار گرفته است، اما آنقدر از آنها تأثیر پذیرفتهام که نتوانم مشخص کنم کدام یک بیشتر از دیگران بر من تأثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: به تو نزدیک شدم و خواستم که به وصال تو برسم، اما این نصیبم نشد. در دل خیال خوشی داشتم، اما در واقعیت به نتیجهای نرسیدم و این آرزو بیاثر ماند.
هوش مصنوعی: چرا من باید رقیب کسی شوم که از درد جدایی رنج میبرد، در حالی که دیگران از آسمان به دنبال انتقام هستند؟
هوش مصنوعی: طاعات و عبادتهای خاصی که در خفا انجام میشوند، ارزش و اهمیت بیشتری دارند. هدف شیخ این است که مردم را به سوی حقیقت هدایت کند، نه اینکه فقط عوامزدگی و فریبدادن مردم هدفش باشد.
هوش مصنوعی: هیچ آسیبی به من نرسید، آن طعنهای که از لطف کسی به من وارد شد، هرچند که ناتمام و ناقص بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیگی که پار پختم چون ناتمام بود
باز آمدم که پخته شود هر چه خام بود
امسال نام خویش بشویم به آب می
کان زهدهای پار من از بهر نام بود
بسیار سالهاست که دل راه میرود
[...]
مرغ دلم که روشن ازو چشم دام بود
کشتی باین گناه که بیدانه رام بود
دیدم ز بیقراری خود در ره طلب
آسایشی که قافله را از مقام بود
بگذر ز نام و ننگ که رسوائی آورد
[...]
روزی که مرغ وحشی دل با تو رام بود
نه نامی از قفس نه نشانی ز دام بود
سرکش مشو ز ناز که گلچین روزگار
با گلبن آنچه کرد گل انتقام بود
مردم ز آرزوی وصال تو کین ثمر
[...]
یاد آن زمان که بادهٔ عشرت به کام بود
دوری که خوش گذشت به ما، دور جام بود
ساقی ز خود شدیم، شرابی به کار نیست
مستانه جلوه های تو ما را تمام بود
از بس گذشت بی تو به ما تیره، روزگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.