مرغ دلم که روشن ازو چشم دام بود
کشتی باین گناه که بیدانه رام بود
دیدم ز بیقراری خود در ره طلب
آسایشی که قافله را از مقام بود
بگذر ز نام و ننگ که رسوائی آورد
پیوسته روسیاه نگین بهر نام بود
در هند تیره بختی وارون است کار
زان شهد لب همیشه دلم تلخکام بود
هرگز نگشت قابل زخم تو مدعی
پیوسته آب تیغ تو بر وی حرام بود
تا دل نظر بخال تو افکند شد اسیر
مسکین خبر نداشت که این دانه دام بود
زآب سیل تیغ تو قسمت نیافتم
کز تشنگان بر آن لب جو ازدحام بود
امید بوسه ات چه نمک داشت ای کلیم
زان لب که منفعل زجواب سلام بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر از مرغ دل خود که در دام عشق گرفتار شده سخن میگوید و از بیقراری و آزارهایی که به خاطر این عشق متحمل میشود، پرده برمیدارد. او اشاره میکند که نام و ننگ در عشق مهم نیست و رسوایی تنها یک نام است. همچنین از تلخیهایی که این عشق برای او به همراه داشته و عذابهایی که از سوی معشوق میکشد، ناله میکند. در نهایت، شاعر آرزوی بوسه معشوق را دارد و به زیبایی لب معشوق اشاره میکند که میتواند تسکیندهنده دردهای او باشد.
هوش مصنوعی: پرنده دل من که در چنگال گرفتار شده بود، به خاطر این گناه به دریا افتاد که به راحتی در دام عشق افتاده بود.
هوش مصنوعی: من به خاطر بیتابیام در مسیر جستجوی آرامشی که کاروان را از جایش میبرد، به حال خود پی بردم.
هوش مصنوعی: از انتقاد و بینامی بگذر، زیرا همیشه رسوایی با خود میآورد. در واقع، بدنامی به خاطر اسم و شهرت است.
هوش مصنوعی: در هند، کارهای من به شکلی بد شگون پیش میرود و از آن شهد شیرین لبان معشوق، دلم همیشه تلخ و آزرده است.
هوش مصنوعی: هیچگاه کسی نتوانسته است زخم تو را تحمل کند، زیرا همیشه تیغ تو بر او حرام بوده است.
هوش مصنوعی: دل من وقتی که به خال زیبای تو نگاه کرد، بیخبر از اینکه این زیبایی یک دام فریبنده است، به اسیری در آمد.
هوش مصنوعی: از آب سیل تیغ تو نتوانستم بهره ببرم، زیرا از تشنگان زیاد به سمت آن لبه جو هجوم آورده بودند.
هوش مصنوعی: امید به بوسه تو چه خوشایند بود، ای کلیم! آن لبهایی که از پاسخ سلام تو به وجد آمده بودند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیگی که پار پختم چون ناتمام بود
باز آمدم که پخته شود هر چه خام بود
امسال نام خویش بشویم به آب می
کان زهدهای پار من از بهر نام بود
بسیار سالهاست که دل راه میرود
[...]
روزی که مرغ وحشی دل با تو رام بود
نه نامی از قفس نه نشانی ز دام بود
سرکش مشو ز ناز که گلچین روزگار
با گلبن آنچه کرد گل انتقام بود
مردم ز آرزوی وصال تو کین ثمر
[...]
یاد آن زمان که بادهٔ عشرت به کام بود
دوری که خوش گذشت به ما، دور جام بود
ساقی ز خود شدیم، شرابی به کار نیست
مستانه جلوه های تو ما را تمام بود
از بس گذشت بی تو به ما تیره، روزگار
[...]
دانی که از کیم می وصلت به جام بود
زآن پیشتر که از می و معشوق نام بود
آزادیش کجا و رهایی کدام بود
تا بود جای مرغ دلم کنج دام بود
دانم که هوش من یکی از نیکوان ربود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.