کدام تیر بلا ترکش زمانه ندارد
که از تنم هدف و از دلم نشانه ندارد
مخوان در این چمن ای مرغ دل سرود محبت
چرا که گوش کسی میل این ترانه ندارد
دلش اگر چه چو سنگ است لیک قصه ی خود را
نگویمش که دلش تاب این فسانه ندارد
همین نه عمر فزاید چو آب چشمه ی حیوان
کدام خاصیت آن خاک آستانه ندارد
دلم به ورطه ی دریای عشق چیست غریقی
که میل ساحل ازین بحر بی کرانه ندارد
به تار زلف تو دلها گرفته اند ز بس جا
عجب نه گر سر زلف تو جای شانه ندارد
ز جرم دوستی خود (سحاب) کردمش آگه
چو یافتم که پی کشتنم بهانه ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.