گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صغیر اصفهانی

ای سر زلفت هزار سلسله عاقل

ساخته دیوانه داده جا بسلاسل

صحبت لعل لب تو قند مکرر

شرح فراق رخ تو زهر هلاهل

صورت محض است و غافلست ز معنی

آنکه شد از عشق صورتی چو تو غافل

من ز تو حیرانم و از آنکه نباشد

چون من حیران بروی خوب تو مایل

لطمه بصورت زد از خجالت خود ماه

گشت چو با ماه عارض تو مقابل

خاتم پیغمبران حسنی و صد حیف

آیه مهر و وفا نشد بتو نازل

گر نه رقیب من است این تن خاکی

از چه میان من و تو آمده حایل

فیض دو گیتی گرت هواست صغیرا

درک مسائل نما و ترک رذائل