ای سر زلفت هزار سلسله عاقل
ساخته دیوانه داده جا بسلاسل
صحبت لعل لب تو قند مکرر
شرح فراق رخ تو زهر هلاهل
صورت محض است و غافلست ز معنی
آنکه شد از عشق صورتی چو تو غافل
من ز تو حیرانم و از آنکه نباشد
چون من حیران بروی خوب تو مایل
لطمه بصورت زد از خجالت خود ماه
گشت چو با ماه عارض تو مقابل
خاتم پیغمبران حسنی و صد حیف
آیه مهر و وفا نشد بتو نازل
گر نه رقیب من است این تن خاکی
از چه میان من و تو آمده حایل
فیض دو گیتی گرت هواست صغیرا
درک مسائل نما و ترک رذائل