گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

به نیم پرده که برداشت روی زیبا را

درید پرده ی پرهیز پیر و برنا را

ز صحن خیمه به صحرا شعاع طلعت دوست

برید از رخ خورشید مهر حربا را

رساست قد صنوبر ولی کجا با وی

کنند نسبت آن سرو ماه سیما را

به دستیاری لعلش که شرم خاتم جم

به پای رفته ببین معجز مسیحا را

ز شور آن لب شیرین به کام ما دوری است

که طعم تلخ تر از حنظل است حلوا را

به حبس یوسفش انگیخت رشک دیدن غیر

در این قضیه ملامت مکن زلیخا را

به سینه راز تو خواهم ز خلق پوشیدن

ولی چه چاره کنم رنگ روی رسوا را

به بددلی مکن انکار مهر من مپسند

به خویش طنز احبا و طعن اعدا را

صفایی از دو جهان جز رضای دوست مجوی

که من حرام شناسم خیر این تمنا را

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

مسعود سعد سلمان

دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری

به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را

مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان

ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا

بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست

[...]

مولانا

اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را

بریز خون دل آن خونیان صهبا را

ربوده‌اند کلاه هزار خسرو را

قبای لعل ببخشیده چهره ما را

به گاه جلوه چو طاووس عقل‌ها برده

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش

بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

به سرنمی شود از روی شاهدان ما را

نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را

غلام سیم برانم که وقت دل بردن

به لطف در سخن آرند سنگ خارا را

به راستی که قبا بستن و خرامیدن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

زمانه حله نو بست روی صحرا را

کشید دل به چمن لعبتان رعنا را

هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن

چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را

ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی