تعالی الله چه گویم ز آن نکویی
که نیکوتر بود از هر چه گویی
پری در کسوت مردم پدیدار
ملک در جلد انسان رفته گویی
مرا باور نمی شد کآدمی زاد
بدین حد می رسد در خوب رویی
بدین خلق از خدا خواهم کرا باز
بدین مهر از کجا جویم چو اویی
نه کاره یابمش بر ترک پر خاش
نه مایل بینمش بر جنگ جویی
به صد منزل گریزان از مناعت
به صد فرسنگ دور از تند خویی
به نامیزد بتی خوش خوکه او راست
امان بختی به جای فتنه جویی
به میدان تو تنها گشته پامال
به چوگان تو سرها کرده گویی
به سیر بوستان برخیز کز شرم
به جای خود نشیند سرو جویی
مجاور مانم آن در را که پائی
مسافر آیم آن ره را که پویی
صفایی را بکش یا پیش خودکش
خلاصم کن خدا را زین دورویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از تو راستی خواهم که جویی
همیشه راستی ورزی و گویی
به هر شام و سحر گریم بکوئی
که جاری سازم از هر دیده جوئی
مو آن بی طالعم در باغ عالم
که گل کارم بجایش خار روئی
یقین دان کو نباشی تو ولیکن
نباشی در میان آنگه تواوئی
حروف کائنات ار بازجویی
همه در تو است و تو در لوح اویی
اگر مبصر و گرمسموع جوئی
وگر محسوس وگر معقول گوئی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.