گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

عجب دارم تو با این خوب رویی

نیندیشی چرا از تند خویی

امان از چشم فتانت که دارد

به عین شرم چندین فتنه جویی

کنم گوشت به فرمان ه رچه باشد

نهم گردن به حکمت هر چه گویی

دمیدت آفتاب از پیش رو باز

زهی بی شرمی و بی آبرویی

به زلفت داشتی زنجیر پیوند

اگر بودی مر او را نافه جویی

به قدت نسبتش بودی اگر سرو

نبودی عاری از این مشک مویی

به چشمم با هزاران دور پایی

نسودی پا فغان زین دیر پویی

مرا هجر تو و آنان را جوار است

دریغ از منصب سگ های کویی

نگنجد در قلم حسنت که بی حرف

سبق بردی ز خوبی در نکویی

بیانت خام و معنی ناتمام است

صفایی در صفاتش هر چه گویی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode