چرا به دوش بود منتی ز باده فروشم
که ترک مست تو کافی است بهر غارت هوشم
ثواب طاعت سی ساله ام بخر به نگاهی
که رفته عمر به سودای این خرید و فروشم
کشیم تهمت جان چند در شکنجه هجران
به فرق تیغ زن و منتی گذار به دوشم
گواه خوش دلی این بس مرا به شوق شهادت
که تیغم از پی کشتن کشید و باز خموشم
به ترک عشق زبان بستم از جواب تو ناصح
که از حدیث تو حرفی فرو نرفت به گوشم
مدار چشم صبوری مکن شکیب تمنا
بدین تحمل و تسلیم و تاب و طاقت و توشم
کجا به من نظر انداختی ز چشم ترحم
بکوش اگر چه ترا بارها رسید خروشم
نخیزم از سر کوی تو جز به مژده وصلی
وگر بشارت رضوان رسد به صورت سروشم
صفایی از لب جانان به کوثرم چه فریبی
چه کار با لب حوض از کنار چشمه ی نوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شور و حال معشوق است. شاعر از زندگی و sacrifices (فداکاریها) خود در راه عشق میگوید و اشاره دارد که حتی با وجود رنج و شکنجه، عشق معشوق برای او ارزشمند است. او به نگاهی از معشوق به عنوان پاداشی برای سالها عبادت و انتظار اشاره میکند و بر این باور است که عشق او، تمام ثوابها را به نابودی میکشاند. شاعر به ناامیدی در مواجهه با نادیده گرفتنش از سوی معشوق میپردازد و در عین حال به عشقش وفادار میماند و در انتظار ملاقت و وصال است. در نهایت، او به زیبایی و جذابیت عشق اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند جایگزین آن احساس عمیق و فراموشنشدنی شود.
هوش مصنوعی: چرا باید باری از شراب فروشیدن به دوش بگذارم وقتی که مستی تو برای دزدیدن عقل من کافی است؟
هوش مصنوعی: به من نگاه کن و ثواب سی سال عبادت و طاعت من را بخر، چون عمرم را صرف این آرزو کردم که فقط یک نگاه از تو به من بیفتد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از درد و رنج ناشی از جدایی حرف میزند و میگوید که به خاطر عشق و هجران، مانند کسی که زیر تیغ فشار و آزار قرار دارد، بار سنگینی را بر دوش خود احساس میکند. او به نوعی حس میکند که این عذاب و تهمتها بخشی از زندگیاش شدهاند و در عین حال به آنهایی که این بار را بر دوش او میگذارند، نسبت به خوبیهایشان طعنه میزند.
هوش مصنوعی: این جمله نشاندهنده این است که دل شاد و خوشحال من، شاهد علاقهام به ایثار و جانفشانی است. وقتی میبینم که شمشیرم برای کشتن به حرکت درآمده، باز هم سکوت میکنم و در دست نگهاش میدارم.
هوش مصنوعی: از عشق دست کشیدم و دیگر به پرسشهای تو پاسخ نمیدهم، زیرا حرفهای تو آنچنان تأثیری بر من ندارد که به گوشم برسد.
هوش مصنوعی: چشم انتظار بودهای، اما صبر را رها نکن. رسیدن به آرزو نیازمند تحمل و تسلیم است، و تو باید توان و استقامت خود را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: کجا به من نگریستی و به من ترحم کردی؟ تلاش کن، حتی اگر صدای خشم من بارها به تو رسیده باشد.
هوش مصنوعی: من از کنار خانهات برنمیخیزم، مگر این که خبر وصالت برسد، و اگر هم خبر بهشت به من برسد، آن را به هیچ نمیگیرم.
هوش مصنوعی: از لب دلبرم طراوت و زندگی به من میرسد، چقدر این زیبایی مرا مجذوب کرده است! اصلاً نیازی به آب حوض ندارم، چرا که از چشمهی شهدین بهرمندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
[...]
رسید نغمهای از بادهنوشی تو به گوشم
که چون خُم می و چون نایِ نی به جوشوخروشم
کجاست نرمی و کیفیتی و نشئهٔ عشقی
که مینخورده از آنجا برون بَرَند به دوشم
ز خامکاری تدبیر خود فتاده به خنده
[...]
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم
که من ز بار نفس چون حباب آبله دوشم
سپند مجمر یأسم نداشت سرمهٔ دیگر
تپید ناله به کیفیتی که کرد خموشم
ز بس به درد تپیدن گداختم همه اعضا
[...]
ربود دوش چنان باده وصال تو هوشم
که تا صباح قیامت خراب باده دوشم
بحشر هم عجب از جور یار نیست که چون نی
برآورد چو زخاکم درآورد بخروشم
نه خود بحرف تو گویا شوم که شوق تو باشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.