ساقی بریز باده ی صافی به ساغرم
کاین آتش اکتفا کند از آب کوثرم
با این شراب تلخ کجا در بهشت نیز
حاجت به شیر و شهد و شراب است و شکرم
فتوی به ترک می دهد ار شیخ مسلمین
اول کسی منم که بدین کیش کافرم
بروعده های نسیه واعظ چه اعتماد
من خوش به نقد از کفت این می همی خورم
از دست حور ساغر صهبای سلسبیل
ناید خوش آن چنان که می از دست دلبرم
بر ما طریق کعبه حاجت گم است کاش
صاحب دلی شود به خرابات رهبرم
دیگر به در نمی روم از کوی می فروش
خوشتر ز تخت تاجوری خاک این درم
افشانم آستین تفاخر برآسمان
فرسود تا به تربت این آستان سرم
از کین مهر و ماه صفایی مرا چه باک
تا جام باده برکف و جانانه در برم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ساقی دستور میدهد که شراب خالص را در ساغر بریزد، زیرا این نوشیدنی آتش درونش را آرام میکند. او از تلخی شراب سخن میگوید و میگوید که در بهشت هم نیازی به شیر و شهد ندارد. شاعر به انتقاد از روحانیان اشاره میکند که ترک می را فتوای میدهند و خود را کافر میداند. او به وعدههای وعاظ بیاعتماد است و لذت میبرد که شراب را از دلبر خود مینوشد و نه از دستان حور. همچنین، او از جستجوی کعبه و معنویت دور شده و به عشق و میگساری اهمیت میدهد و ترجیح میدهد که در کوی میفروشان بماند. در پایان میگوید که از زیباییها و مشکلات زمانه نگران نیست و تنها به لذت بردن از شراب و عشق فکر میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً شراب زلالی در لیوانم بریز؛ زیرا این آتش درون من تنها با آب کوثر که از بهشت میآید، خاموش نمیشود.
هوش مصنوعی: با نوشیدن این شراب تلخ، دیگر نیازی به شیر، عسل و دیگر نوشیدنیهای خوشمزه هم در بهشت نیست.
هوش مصنوعی: اگر شیخ مسلمانان حکمی بدهد که باید نوشیدنی الکلی را ترک کرد، من اولین کسی هستم که به این دین کافر هستم.
هوش مصنوعی: به وعدههای امروز و فردا وعظکننده اعتماد نکن، من از حالا از دست خودم این می را مینوشم.
هوش مصنوعی: شراب خوشمزهای که از دست حوری به من میرسد، خوب نیست؛ آنقدر که شراب دلبرم برایم لذتبخش است.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی حقایق و آرزوهایمان گم شدهایم و آرزو میکنیم که کاش کسی با دل آگاه و راهنما پیدا شود تا ما را به مسیر صحیح هدایت کند.
هوش مصنوعی: دیگر نمیخواهم از محله میفروش خارج شوم؛ چرا که برایم دلپذیرتر از تخت و تاج، تکیهگاهم در اینجا است.
هوش مصنوعی: آستین خود را با افتخار به سمت آسمان بلند کردهام تا بر گردن خاک این مکان سرم را بگذارم.
هوش مصنوعی: من از کینه و دشمنی نگران نیستم، چون در دستم جام شراب است و محبوبم در کنارم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.