بنامیزد بتی عیار دارم
که با او از دو عالم عار دارم
چه غم گر دارم از وی دیده خونبار
که چونان لعبتی خونخوار دارم
ز تیغش تا قیامت سینه مجروح
ز لعلش دیده گوهر بار دارم
به عکس عادت از یک سرو بالاش
به یک کاشانه صد گلزار دارم
هزارش گل به بار اما چه حاصل
که از هر غنچه اش صد خار دارم
دلم با خود نبردی زانکه دیدی
غم صد مرده بر وی بار دارم
فراقم کاست از هر در ولی شکر
که غم از دولتت بسیار دارم
همه خلق جهان نالند ز اغیار
خلاف من که داد از یار دارم
برو ناصح به زهد و پارسایی
مخوانم غیر این هم کار دارم
الا یار وفا پرور ندانی
کت از غم تاکجا تیمار دارم
ز شرح تاب و تیمار جدایی
بیا برخوان که صد طومار دارم
صفایی فسق و زهد از من میاموز
که زین کفر و دین انکار دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن گاهی که چون تو یار دارم
نهیب راه محشر خوار دارم
دلی پر گوهر اسرار دارم
ولیکن بر زبان مسمار دارم
چو یک همدم نمیدارم در آفاق
سزد گر روی در دیوار دارم
چو هیچ آزادهٔ داننده دل نیست
[...]
سخن در سینه زین بسیار دارم
نمیگویم که عمری کار دارم
دلا من آرزوی یار دارم
هوای کوی آن دلدار دارم
بتم گرچه ره دیدار دربست
هنوز اندیشه ی دیدار دارم
اگرچه چشم بختم ماند در خواب
[...]
چه اینجا پاس این دیوار دارم
همانا فرضتر زین کار دارم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.