دلا من آرزوی یار دارم
هوای کوی آن دلدار دارم
بتم گرچه ره دیدار دربست
هنوز اندیشه ی دیدار دارم
اگرچه چشم بختم ماند در خواب
دو دیده در غمش بیدار دارم
نه در هجرش شکیبایی توانم
نه با دردش کسی غمخوار دارم
به حال زار من آگه ندارد
که بر جان از غمش آزار دارم
اگر وصلش ندارد کار با من
منش با هجر باری کار دارم
ز تیر غمزه اش در شست ابرو
تنی زار و دلی افگار دارم
چو بخت از صحبت یارم جدا کرد
ضرورت کار با اغیار دارم
شدم چون نرگسش بیمار و در دل
غم آن نرگس بیمار دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از longing و آرزو برای یاری خود سخن میگوید. او در مشتی و خیال ملاقات با معشوق زندگی میکند و با وجود موانع، هر لحظه به یاد اوست. او چشمهایش به خواب رفتهاند، اما دلش بیدار است و نمیتواند در این جدایی طاقت بیاورد. شاعر بیان میکند که هیچکس در درد و غمش همراهیاش نمیکند و از شدت این احساس رنج میکشد. حتی اگر وصل معشوقهاش محقق نشود، باز هم با هجر او زندگی میکند و به یادش میباشد. در نهایت، او به بیماری شبیه نرگس اشاره میکند، که نشاندهندهی غم و اندوه عمیق اوست.
هوش مصنوعی: ای دل، من آرزوی معشوق را در سر دارم و دلم میخواهد در کنار کوی او باشم.
هوش مصنوعی: اگرچه راه ملاقات تو بسته است، اما همچنان به یاد تو هستم و آرزو میکنم که دوباره تو را ببینم.
هوش مصنوعی: هرچند که چشمانم در خواب هستند و بخت من خوابیده است، اما دل من به خاطر غم او بیدار و هوشیار است.
هوش مصنوعی: نه میتوانم در دوریاش صبر کنم و نه دردی که از او دارم کسی هست که به من دلداری دهد.
هوش مصنوعی: هیچ کس از وضعیت نابسامان من خبر ندارد و نمیداند که چقدر از درد و رنج عشقش رنج میبرم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به وصالش برسم، با دوری او هم مشکلی ندارم و بار سنگین آن را به دوش میکشم.
هوش مصنوعی: از نگاه فریبندهاش و به دلیل زیبایی خاص ابروهایش دلم شکسته و جسمم ضعیف شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت مرا از همراهی محبوبم جدا کرد، ناچار شدم با دیگران ارتباط برقرار کنم.
هوش مصنوعی: حالت من به گونهای شده که چون نرگسی بیمار هستم و در درونم غم آن نرگس بیمار را احساس میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن گاهی که چون تو یار دارم
نهیب راه محشر خوار دارم
دلی پر گوهر اسرار دارم
ولیکن بر زبان مسمار دارم
چو یک همدم نمیدارم در آفاق
سزد گر روی در دیوار دارم
چو هیچ آزادهٔ داننده دل نیست
[...]
سخن در سینه زین بسیار دارم
نمیگویم که عمری کار دارم
نه در عالم کسی غمخوار دارم
نه جز لطف تو استظهار دارم
به لطف خویش بردارم ز دل بار
که از هجرانت بر دل بار دارم
نظر کن بر من و بر حال زارم
[...]
چه اینجا پاس این دیوار دارم
همانا فرضتر زین کار دارم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.