گرفتم چون تو سروی را قبا پوش
چه حاصل کی مرا گنجد در آغوش
مرا باید مهی سیمین حمایل
مرا زیبد بتی زرین سر آغوش
غزل خوان لعبتی ماهی سخن سنج
بتی طیبت سرا سروی قدح نوش
حیا پرور جفا گاهی ریاکار
نواگستر ولاکیشی وفا کوش
خداگویی هوا سوزی صفا ساز
رضا جویی عطا بخشی خطا پوش
چه نسبت مار را با آن سر زلف
چه قیمت ماه را با آن بناگوش
کجا مار اینقدر مولد دلاویز
کجا ماه این چنین پوید زره پوش
چه خون ها خوردم از حسرت که یکدم
بنوشم جرعه ای زان چشمه ی نوش
دل از تاب رخت جوشد خدا را
به آب لب فرو بنشانش از جوش
فغان از مدعی باز آی کامشب
سخن ها دارمت با لعل خاموش
نگویم یاد من کن گاه و بیگاه
به عمد از خاطرم ناور فراموش
بطی پیمود عشقت بر صفایی
که ناید تا قیامت بر سر هوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شب پوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.