تا جان به هوای دلبر آمد
از دانش و دین ودل برآمد
بختم چو نکرد دستگیری
پای طلبم به سر در آمد
از هجر اجل رهاییم داد
شادم که زمان غم سرآمد
هر خون دلی که با تو خوردیم
خوشتر ز شراب و شکر آمد
ساقی عوض از سیم عرق ریخت
این سیم به ام از آن زر آمد
بشکسته دل از عرض درستم
تا کامروا زجوهر آمد
دل بست به رخ ز زلفش این بود
ماری که به گنج رهبر آمد
نازم قد و چهرت ای دلارام
کز پرده حسن تا درآمد
شنعت زن ماه کاشغر شد
خجلت ده سرو کشمر آمد
ماهی که زمردش براندام
سروی که طبر زدش برآمد
تا مالک ملک غم صفایی
بی منت گنج و لشکر آمد
با آنکه قدم به عرش می سود
با خاک در تو همسر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفت چو به دلبری درآمد
بس کس که ز جان و دل برآمد
هم رایت خوشدلی نگون شد
هم دولت بیغمی سر آمد
دل گم نشود در آنچنان زلف
[...]
خون جگرش به رخ برآمد
از دل بگذشت و بر سر آمد
گلگون رخ یار من دریغا
کز جنگ زمانه در سر آمد
افسوس که نوبهار حسنش
بیرون شد و تیرمه درآمد
ماهش که بتافتی فروشد
[...]
برخیز که ساقی اندرآمد
وان جان هزار دلبر آمد
آمد می ناب وز پی نقل
بادام و نبات و شکر آمد
آن جان و جهان رسید و از وی
[...]
دریاب که عمر بر سر آمد
طوفان اجل به سر در آمد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.