جانم از سینه به حسرت چوگلوگیر آمد
یار آمد به سرم زود ولی دیر آمد
تا خورد خون مرا فاش از آن ابروی و چشم
ترک مست نگهش دست به شمشیر آمد
تا کرا بستهٔ گیسوی و سرین خواسته باز
بی جهت نیست که باکنده و زنجیر آمد
گر ندارد سر بوس کف پای تو چو ما
پس چرا طره ات از دوش سرازیر آمد
قوت آمدنم در پیت از ضعف نبود
ورنه از زلف دراز تو چه تقصیر آمد
دوش در واقعه ترکی به دو تیغم خون ریخت
خوابم امروز ز ابروی تو تعبیر آمد
کاری از پیش نبرد اشک سحرگاه مرا
اینک ای ناله ترا نوبت شبگیر آمد
از پی دوست صفایی دل و جان دادم باز
پیش عشاق مرا مایهٔ تشویر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از کمانخانۀ تقدیر ترا تیر آمد
بمن پیر آمد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.