لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صفایی جندقی

قیامت از چه ترا گفته اند در قد و قامت

که نیست فتنه همی در حسابگاه قیامت

صفات حور و صفای قصور باورش افتد

به خانه ی تو کندکافر ار دو روز اقامت

به ذل و مسکنت ار زندگی گذشت چه نقصان

مرا که دولت عشق است فزود عز و شهادت

به بوی حور جنان هر که بگذرد ز تو اینجا

عجب نه کارش اگر منتهی شود به ندامت

فراق با همه سختی مرا نکشت دریغا

بیا که در قدمت جان دهم به وجه غرامت

هر آن که شد به رهت کشته زنده ابدی شد

ترا برای تفاخر همین بس است کرامت

بتی که دل به نگاهش سپرد عارف و عامی

به ترک او مگشا لب که نیست جای ملامت

جدایی از رخ جانان مرا کدام صبوری

رهایی از غم هجران مرا کدام مقامت

دگر به دعوی هجران مرا چه کار صفایی

از این مخاطره گرجان برون برم به سلامت

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میبدی

وعظتک اجداث صمت

و نعتک ازمنة خفت‌

وارتک قبرک فی القبور

و انت حیّ لا تمت‌

قاسم انوار

عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت

عجب لطیف و صبیحی، بخیر باد صباحت

دلم بسوخت ز حیرت، تنم گداخت ز غیرت

قضا بمرگ رقیبان چو کج نهاد کلاهت

گرم بتخت نشانی ورم ز پیش برانی

[...]

شیخ بهایی

ز وصل شاد نیم و زجفا ملال ندارم

چنان ربوده ی عشقم که هیچ حال ندارم

گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی

بهائی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است

آشفتهٔ شیرازی

ز عشق روی تو هر کو مرا نمود ملامت

به یک مشاهده از عمر رفته داشت شکایت

کسی ز شنعت اعدا ز دوست روی نتابد

که همدمند ز آغاز عاشقی و ملامت

تمام وحشت مردم به حشر این بود و بس

[...]

حکیم سبزواری

به چار سوق طریقت بجز متاع محبت

بکار نیست قماشی بنزد اهل حقیقت

به چشم اهل حقیقت شود مجاز حقیقت

شریعت است طریقت طریقت است شریعت

همه نظام نبوت بنصه کثرت و آداب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه