عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت
عجب لطیف و صبیحی، بخیر باد صباحت
دلم بسوخت ز حیرت، تنم گداخت ز غیرت
قضا بمرگ رقیبان چو کج نهاد کلاهت
گرم بتخت نشانی ورم ز پیش برانی
مطیع رای تو باشم، بهر چه هست صلاحت
ز فیض خوی تو گلشن جهان صورت و معنی
ز نور روی تو روشن جمال صبح سعادت
تسلئی ز تو دل را هزار عزت و تمکین
تجلئی ز تو جان را هزار شهد شهادت
فغان و ناله جانها گذشت از سر گردون
بوصل گوی که: ای جان، رسید وقت عنایت
تو پادشاه جهانی سبیل عشق تو دانی
طریق قاسم مسکین شکستگی و ملامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و زیبایی است. شاعر در وصف محبوبش به تحسین ویژگیهای او میپردازد و بر این باور است که هیچکس در دنیا به اندازه محبوبش زیبا و دلفریب نیست. او از حیرت و غم خود میگوید که چگونه این زیبایی دلش را میسوزاند. شاعر اعلام میکند که هرچه محبوب بخواهد، او از جان و دل گوش به فرمان او خواهد بود. همچنین بر نور و روشنی که وجود محبوبش در زندگیاش ایجاد کرده تأکید میکند و در نهایت به عشق و وابستگی عمیق خود اشاره میکند، حتی اگر با ملامت و شکست مواجه شود.
هوش مصنوعی: در جهان زیبایی و جذابیت، هیچکس با تو قابل مقایسه نیست. تو بسیار دلنشین و زیبا هستی، امیدوارم همیشه درخشان و شاداب باقی بمانی.
هوش مصنوعی: دل من از حیرت خیلی پرآشوب و آتشین شده است، و به خاطر غیرت و شرفم در برابر سرنوشت، حالم به شدت بد است. وقتی که رقیبانت بر خلاف تو رفتار کردند، مثل این بود که کلاهت را به ناحق کج گذاشتند.
هوش مصنوعی: اگر در تخت سلطنت نشستی و مرا از پیش خود برانی، من تابع فرمان تو خواهم بود، برای هرچه که به نفع تو باشد.
هوش مصنوعی: از الطاف و نعمتهای تو، باغ زندگی در دنیا زیبا و معنیدار شده است و نور چهرهات روشنی بخش جمال صبح خوشبختی است.
هوش مصنوعی: دل را از تاثیرات تو، هزار بار عزت و قدرت میبخشی و جان را از وجود تو، هزار بار شیرینی و لذت شهادت عطا میکنی.
هوش مصنوعی: ناله و شکایت جانها به آسمان رفته و به عالم بالا میگوید: ای جان، چه زمانی است که به ما لطف و محبت خواهی کرد؟
هوش مصنوعی: تو فرمانروای جهانی و عشق تو را میشناسی؛ تو راهی را میدانی که قاسم مسکین در آن دچار ضعف و سرزنش شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وعظتک اجداث صمت
و نعتک ازمنة خفت
وارتک قبرک فی القبور
و انت حیّ لا تمت
ز وصل شاد نیم و زجفا ملال ندارم
چنان ربوده ی عشقم که هیچ حال ندارم
گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی
بهائی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است
ز عشق روی تو هر کو مرا نمود ملامت
به یک مشاهده از عمر رفته داشت شکایت
کسی ز شنعت اعدا ز دوست روی نتابد
که همدمند ز آغاز عاشقی و ملامت
تمام وحشت مردم به حشر این بود و بس
[...]
به چار سوق طریقت بجز متاع محبت
بکار نیست قماشی بنزد اهل حقیقت
به چشم اهل حقیقت شود مجاز حقیقت
شریعت است طریقت طریقت است شریعت
همه نظام نبوت بنصه کثرت و آداب
[...]
اگرچه دولت وصلت به چون منی نرسد
در این امید بمیرم که خوش تمنایی است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.