اگر تو را هوس آیینه دار برخیزد
غبار از آینه تا زنگبار برخیزد
اگر به قلب نظرهای آشنا تازی
هزار ساله ز دل ها غبار برخیزد
شبی که بر کف پایت شود حنابندان
نگار بسته ز دست بهار برخیزد
یکی شود به نظر دیگر آسمان و زمین
وگر ز سینه تو را خارخار برخیزد
به حیرتم که مبادا میان دیده و دل
ز ترکتازی جانان غبار برخیزد
چو جام باده درآید نمی دهد دستور
که کس ز بزم، بغیر از خمار برخیزد
چو مو ندیده اگر آتشی ز رخسارش
به پیچ و تاب چرا زلف یار برخیزد؟
دل شکستهٔ زلف تو را اگر بیند
فغان و درد ز دندان مار برخیزد
به پایداری یک حرف حق سر منصور
ز پا اگر فتد از پای دار برخیزد
دل شکسته سعیدا درست کی گردد؟
اگر برای مدد، روزگار برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد
زبوی اودل وجان را خمار برخیزد
دهند گردن تسلیم سروران جهان
بهر قلاده که از زلف یار برخیزد
اسیر عشق برند از قبیلهای عرب
[...]
نسیم صبحدم از مرغزار برخیزد
هزار زاری از مرغِ زار برخیزد
به رنگ و بوی تو گر بشکفد گل صدبرگ
هزار ناله ز جان هزار برخیزد
چنان به دیده درآمد خیال نرگس مست
[...]
جفا کشی که ز بزم تو خوار برخیزد
مرا ببیند و امّیداوار برخیزد
قیاس رشک ازین کن که نیم کشته هجر
ز بزم وصل تو بیاختیار برخیزد
گذشتنت ندهد شوق را چنان تسکین
[...]
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
نفس ز سینه من زخمدار برخیزد
هزار میکده خون حلال می باید
که نرگس تو ز خواب خمار برخیزد
بر آبگینه من گرد راه افشاند
[...]
به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد
نشان عافیت از روزگار برخیزد
ز شوق تیر نگنجند آهوان در پوست
به عزم صید چو آن شهسوار برخیزد
اگر به مرده صد ساله بگذری ز لحد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.