به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد
نشان عافیت از روزگار برخیزد
ز شوق تیر نگنجند آهوان در پوست
به عزم صید چو آن شهسوار برخیزد
اگر به مرده صد ساله بگذری ز لحد
ز شوق روی تو بیاختیار برخیزد
به سوی من چو گذر کردهای دمی بنشین
که حسرت از دل امیدوار برخیزد
غم فراق تو چون تیغ بر میان بندد
ز زندگانی خضر اعتبار برخیزد
ز ابر دیده ازان سیل اشک میبارم
که غیر ازان سر کو، چون غبار برخیزد
به داغ عشق تو قدسی چو جان دهد، ز گلش
به جای سبزه، دل داغدار برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عشق و فراق است. شاعر به وصف زیباییها و عشق معشوق میپردازد و از شدت شوق و yearning برای دیدن او صحبت میکند. او به قدرت عشق اشاره میکند که حتی میتواند زندگی را تغییر دهد و دلی ناامید را امیدوار کند. همچنین، شاعر از غم فراق و اشکهایی که به خاطر دوری از محبوبش میریزد، سخن میگوید و وضعیت روحی خود را با تصاویری زیبا و نمادین به تصویر میکشد. به طور کلی، شعر تأکید بر زیبایی عشق و تأثیر عمیق آن بر روح و زندگی آدمی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که معشوق مانند گلی زیبا و دلربا به پا خیزد و خود را به نمایش بگذارد، نشانهای از خوشبختی و روزهای خوب از زمانه پدیدار خواهد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و هیجان، آهوان نمیتوانند در پوست خود بمانند و به محض اینکه آن سوار شجاع از جا برمیخیزد، تصمیم به شکار میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر از کنار قبر یک مردهای که صد سال از مرگش میگذرد رد شوی، به خاطر شوق دیدن روی تو، او بهطور ناخواسته از جایش بلند میشود.
هوش مصنوعی: هرگاه که از کنار من رد میشوی، لحظهای توقف کن، تا غم و اندوه از دل امیدوارم برطرف شود.
هوش مصنوعی: غم جدایی تو مانند تیغی است که در زندگی ام فرو میرود و ارزش و اعتبار خضر (نماد حیات و سرزندگی) را از من میگیرد.
هوش مصنوعی: از چشمم مانند باران اشک میریزم، چون تنها چیزی که برایم باقی مانده، یاد آن سر کوچه است که همچون غبار برخاست.
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو مانند جانم را میسوزاند، از گلهای زیبایت به جای سبزههای معمولی، دل غمگین و داغدار من برمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد
زبوی اودل وجان را خمار برخیزد
دهند گردن تسلیم سروران جهان
بهر قلاده که از زلف یار برخیزد
اسیر عشق برند از قبیلهای عرب
[...]
نسیم صبحدم از مرغزار برخیزد
هزار زاری از مرغِ زار برخیزد
به رنگ و بوی تو گر بشکفد گل صدبرگ
هزار ناله ز جان هزار برخیزد
چنان به دیده درآمد خیال نرگس مست
[...]
جفا کشی که ز بزم تو خوار برخیزد
مرا ببیند و امّیداوار برخیزد
قیاس رشک ازین کن که نیم کشته هجر
ز بزم وصل تو بیاختیار برخیزد
گذشتنت ندهد شوق را چنان تسکین
[...]
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
نفس ز سینه من زخمدار برخیزد
هزار میکده خون حلال می باید
که نرگس تو ز خواب خمار برخیزد
بر آبگینه من گرد راه افشاند
[...]
چو از کنار من آن غمگسار برخیزد
غمی به قصد من از هر کنار برخیزد
هجوم رشک مرا بین که بر گذرگاهش
ز دیده آب زنم تا غبار برخیزد
ز رفتن تو به یاد آورم چو طوفانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.