گنجور

 
صائب تبریزی

منگر به چشم کم به دل داغدار ما

فانوس شمع طور بود لاله زار ما

آید اگر چه قطره ما خرد در نظر

آن بحر بیکنار بود در کنار ما

هر چند همچو آبله در ظاهریم خشک

در پرده دل است گره، نوبهار ما

آب گهر به خشک لبان می کند سبیل

دریا ترست از مژه اشکبار ما

در قلزمی که آب گهر را قرار نیست

ساکن شود چگونه دل بی قرار ما؟

شق می کند ز شوق، گریبان سنگ را

در جستجوی سوخته جانان شرار ما

چندین هزار خانه زین می شود تهی

چون پای در رکاب نهد شهسوار ما

از اعتبار اگر دگران معتبر شوند

در ترک اعتیاد بود اعتبار ما

تمکین ماست مهر لب خصم هرزه نال

سیلاب را خموش کند کوهسار ما

نقصی به ما نمی رسد از بوته گداز

داغ است آتش از زر کامل عیار ما

چون سایه هما که فتادن عروج اوست

ز افتادگی زیاده شود اعتبار ما

چون لاله ایم اگر چه جگرگوشه بهار

باشد به نان سوخته خود مدار ما

ما را توقع صله صائب ز خلق نیست

کز ذوق کار خویش بود مزد کار ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
انوری

جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما

دردا که نیستت خبر از روزگار ما

در کار تو ز دست زمانه غمی شدم

ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما

بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی

[...]

مجیرالدین بیلقانی

آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما

در نیک و بد موافق و انده گسار ما

وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش

زایشان همیشه عیش دل روزگار ما

رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک

[...]

مولانا

آمد بهار خرم آمد نگار ما

چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما

آمد مهی که مجلس جان زو منورست

تا بشکند ز باده گلگون خمار ما

شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی

[...]

سلمان ساوجی

یارب به آب این مژه اشکبار ما

کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما

از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او

گردی به دامنش مرساد، از غبار ما

ای دل درین دیار، نشان و نام جوی

[...]

جهان ملک خاتون

ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما

چونست حال آن صنم گلعذار ما

باشد عنایتش به سوی خستگان هجر

یا دارد او فراغتی از روزگار ما

بربود دل ز دستم و درپای غم فکند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه