دزدیده در آن ابروی پیوسته نظر کن
زنهار ازین دزد کمربسته حذر کن
در رشته بی طاقت جان تاب نمانده است
شیرازه اوراق دل آن موی کمر کن
دزدان دل شب دست به تاراج برآرند
در دور خط از خال رخ یار حذر کن
از دامن خواهش بفشان گرد تعلق
چون موج میان باز به دریای خطر کن
تا افسر شاهان جهان تخت تو گردد
از بحر به یک قطره قناعت چو گهر کن
در قبضه خاک آن گهر پاک نگنجد
گر عارفی از کعبه و بتخانه گذر کن
کمتر نتوان بود درین باغ ز شبنم
صائب سری از روزن خورشید بدر کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی با تصاویر زیبایی از طبیعت و احساسات انسانی است. شاعر به زیبایی ابروی محبوب اشاره کرده و از خطرات عشق هشدار میدهد. او میگوید که در روابط عاطفی، باید مراقب بود و از وابستگیهای زیاد پرهیز کرد. همچنین، شاعر به اهمیت زندگی و لذتهای ساده و دوری از جاذبههای فریبنده اشاره میکند و از دلخوشیهای کوچک و قناعت سخن میگوید. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که در زندگی، باید از زیباییها بهرهبرد و به تلاش برای دستیابی به هدفهای بزرگ ادامه داد.
هوش مصنوعی: به آن ابروی خوشخمیده نگاهی بیفکن، اما مواظب باش که به فریب آن دزد که در کمین نشسته، نزدیک نشوی.
هوش مصنوعی: در جان بیتاب، دیگر حوصلۀ تحمل نیست و دل مانند اوراقی درهمریخته، به هم ریخته است. تو آن کسی هستی که میتوانی این وضعیت را نظم بدهی و آن را به سامان برسانی.
هوش مصنوعی: دزدان در دل شب به سرقت میپردازند، پس در دوری از خطی که خال روی یارت است، احتیاط کن.
هوش مصنوعی: از خواستهها و آرزوهای خود دست بردار و از وابستگیها رها شو، چون امواج دریا که به خطرات نزدیک میشوند، تو هم با شجاعت به سمت چالشها برو.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در دنیا مقام والایی داشته باشی و به سلطنت برسی، باید مثل یک گوهر از اندک چیزها راضی باشی و قناعت کنی.
هوش مصنوعی: در دستان خاک، آن گوهر ارزشمند جا نمیگیرد، حتی اگر عارفی از کنار کعبه و معبد بگذرد.
هوش مصنوعی: در این باغ، کمتر میتوان درخششی بیشتر از شبنم داشت، برای اینکه از روزن خورشید، مجالی برای نور دریافت کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندیشه زاد از سر بی مغز بدر کن
چون ماه تمام از دل خود زادسفر کن
شکرانه بیداری ازین راه مروتند
هر خفته که یابی، به سر پای خبر کن
چون همت آزاده روان بدرقه توست
[...]
گفتم ز دعای من شبخیز حذر کن
گفتا برو اظهار ورع جای دگر کن
گفتم که قدم در ره عشق تو نهم گفت
بگذار ولیکن قدم خویش ز سر کن
گفتم نظری بر رخ زیبای تو خواهم
[...]
از صومعه زاهد به خرابات سفر کن
طامات صفائی ندهد فکر دگر کن
آدم به نشاط غمش از گلشن مینو
بگذشت تو هم گر خلفی کار پدر کن
تا در ره او پای کند پویه قدم زن
[...]
گفتم ز دعای من شب زنده حذر کن
گفتا برو اظهار ورع جای دگر کن
در آئینه بر عارض خود نظر کن
دلت را ز حال دل ما خبر کن
بزن شانه بر چین گیسوی مشکین
چوچین فارس را هم پر ازمشک تر کن
کندتیره دودش رخ مهر و مه را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.