گنجور

 
صائب تبریزی

دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من؟

یک کوچه است زلف ز راه دراز من

چون بوی گل که می شود از برگ بیشتر

بی پرده شد ز پرده بسیار راز من

غیر از بهار خشک مرا در بساط نیست

ای وای اگر قبول نیفتد نیاز من

خونی که بود در دل من مشک ناب شد

تا شد بدل به عشق حقیقی مجاز من

از خامیی که در رگ و در ریشه من است

نه بوته تافته است فلک در گداز من

خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد

ناخن به هر دلی که زند شاهباز من

دلها اگر ز سنگ بود می شود کباب

در محفلی که باده کشد دلنواز من

بامن همیشه بود فلک در مقام ناز

این پرده ها نگشت موافق به ساز من

زان دست پیش رو به دعا برده ام، مباد

بر روی من زنند ملایک نماز من

صائب جز آن یگانه که در دست اوست دل

فارغ بود ز هر دو جهان پاکباز من

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۳۹۴ به خوانش عرفان حیدری خسرو
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

بالابلند عشوه گر نقش باز من

کوتاه کرد قصه زهد دراز من

دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم

با من چه کرد دیده معشوقه باز من

می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد

[...]

ابن حسام خوسفی

ای قامت بلند تو عمر دراز من

محراب ابروی تو محل نماز من

هستم چو شمع شب همه شب در گداز و سوز

و آگه نیی ز گریه و سوز و گداز من

رازم به زیر پرده ز مردم نهفته بود

[...]

نظام قاری

بالا بلند عشوه گر نقش بازمن

کوتاه کرد قصه عمر دراز من

تخفیفه فراخ بر سر فراز من

کوتاه کرد قصه عمر دراز من

آیا زد رزی آن فرجی کی رسد که او

[...]

محتشم کاشانی

یارب که خواند آیت عجر و نیاز من

بر شاه بنده پرور مسکین نواز من

یارب که گوید از من مسکین خاکسار

با شهسوار سر کش گردون فراز من

کای نوربخش چشم جهان بین مردمان

[...]

بیدل دهلوی

چون شمع تا چکیدن اشک‌ست ساز من

هستی خطی‌ست و قف جبین‌گداز من

دامن به چین شکست ز نومیدی رسا

دستی در آستین به هر سو دراز من

آخر تلاش لغزش پا دامنم‌ کشید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه