چون تخم سوخته است ز سودا دماغ من
کز ابر نوبهار شود تازه داغ من
منت کند سیاه، دل روشن مرا
دست حمایت است نفس بر چراغ من
از خرقه داغهای مرا می توان شمرد
دیوار نیست مانع گلگشت باغ من
مجنون من ز وصل لباسی است بی نیاز
ورنه سیاه خیمه لیلی است داغ من
نومید چون ز توبه سنگین خود شوم؟
کز سنگ همچو لاله برآید ایاغ من
از بوستان به برگ خزان دیده ای خوشم
تر می شود به نامه خشکی دماغ من
زنگ از دلم به باده گلگون نمی رود
دایم چو لاله زیر سیاهی است داغ من
شیرین لبان به رخصت من آب می خورند
میراب جوی شیر بود سنگداغ من
گر آب زندگی عوض می به من دهند
چون لاله خون مرده شود در ایاغ من
از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت
سرگشته آن کسی که بود در سراغ من
صائب گذشته ام ز سر خویش عمرهاست
بر خود ز باد صبح نلرزد چراغ من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و پیچیدهای را بیان میکند. او از درد و رنجی سخن میگوید که به دلیل عشق و جدایی به او تحمیل شده است. تخم سوخته به عنوان نمادی از ناامیدی و اندوه اوست و اشاره دارد که قلبش همچنان در انتظار جوانه زدن عشق است. خلافی که از سیاهی دل دیگران میبیند، باعث میشود که او به حمایت و نفسی که روی زندگیاش تاثیر دارد، بیشتر توجه کند.
شاعر به یادآوری لحظات گذشته و زیباییهایی که در بوستان عشق تجربه کرده است، میپردازد و از آن افسوس میخورد. او از وضعیتی سخن میگوید که هرچند در خیالش به یاد لبان شیرین معشوق است، اما در واقع با داغ جدایی و ناامیدی دست و پنجه نرم میکند. انتظار او از زندگی و عشق به حیات دوباره و نوشیدن از آب زندگی، نماد تلاشش برای فرار از غم و درد است. در نهایت، شاعر به نوعی نگرانی از فراموشی و گمشدگی در خود اشاره میکند و میخواهد که چراغ امید و زندگیاش همچنان روشن بماند.
هوش مصنوعی: وقتی که ذهن من از افکار ناپسند و دردناک پر شده است، انتظار دارم که از دل ابرهای بهاری، زخمهای کهنهام دوباره تازه شود.
هوش مصنوعی: سیاهم به من لطف میکند و دلم را روشن میسازد، زیرا نفس من مانند دستی است که چراغ وجودم را نگه میدارد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه لباس من داغ و پر از نشانههایی از سختیهاست، اما هیچ چیزی نمیتواند مانع از شادی و لذت من در زندگی شود.
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر وصال و عشق، احساس بی نیازی و سروری دارد، اما اگر به این عشق نمیرسید، بیپناهی و غم عاشقانهاش مانند داغی بزرگ در دلش میماند.
هوش مصنوعی: زمانی که از توبه خود مأیوس شوم و احساس کنم که بار سنگینی بر دوشم است، چگونه میتوانم انتظار داشته باشم که مانند لالهای از دل سنگ سربرآورم؟
هوش مصنوعی: از باغ به یاد برگهای پاییزی، حس بهتری به من دست میدهد تا اینکه به خشکی و بیحالی خودم بیندیشم.
هوش مصنوعی: دل من هیچگاه از درد و غم مورد نظر تخلیه نمیشود؛ زیرا همچنان که لاله در زیر سایهٔ تاریک است، من نیز در اندوه خود باقیام.
هوش مصنوعی: لبهای شیرین و زیبا به اجازه من آب مینوشند؛ در حالی که شخصی مثل میراب جوی شیر، به من سنگدلی و سختی میورزد.
هوش مصنوعی: اگر به من آب زندگی بدهند و آن را به شراب تبدیل کنند، همچون لالهای که از شراب خونی شده، رنگ میبازم و پژمرده میشوم.
هوش مصنوعی: انسانی که از خود دور شده است، دیگر نمیتوان جای پایش را پیدا کرد. کسی که در جستجوی من بوده، حالا در حیرت و گمراهی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: مدت زمان زیادی است که از خودم فاصله گرفتهام و چراغ وجودم دیگر تحت تأثیر آرزوهای زودگذر و تغییرات دنیوی قرار نمیگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آشفته می شود ز نصیحت دماغ من
دست حمایت است نفس بر چراغ من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.