یارب که خواند آیت عجر و نیاز من
بر شاه بنده پرور مسکین نواز من
یارب که گوید از من مسکین خاکسار
با شهسوار سر کش گردون فراز من
کای نوربخش چشم جهان بین مردمان
ای روشنائی نظر پاکباز من
چشمت که خوش بمن به فکندی خدنگ ناز
اکنون چرا نمینگرددر نیاز من
گوش مبارکت که ز من میشنید راز
بهر چه گوشهگیر شد آخر ز راز من
زلفت مگر ز من کجی دید کز جفا
کوتاه ساخت رشتهٔ عمر دراز من
چون محتشم ز درد تو بیچارهام چه باک
گر چاره ساز من شوی ای چارهساز من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، دعای مسکینی است که به خداوند نگاهی به یاری و رحمتش دارد. شاعر از خدا میخواهد که نیازهای او را برطرف کند و به او توجه کند. او به ویژگیهای خوب خداوند اشاره میکند و از او میخواهد که به حال رقتانگیز او رحم کند و چارهای برای دردها و مشکلاتش پیدا کند. در کل، شعر بیانگر احساس فقر و نیاز و طلب یاری از خداوند است.
هوش مصنوعی: خدایا، چه کسی درخواست و نیاز من را از روی رحمت و لطف تو به درگاه پادشاهی که به بندگان بینوا محبت میکند، میخواند؟
هوش مصنوعی: ای خدای من، چه کسی میتواند دربارهٔ من، که آواره و حقیر هستم، با آن شاهزادهای که بر فراز آسمانها نشسته است، سخن بگوید؟
هوش مصنوعی: ای منبع نور و روشنی بخش چشمان مردم جهان، ای روشنیبخش دیدگان روشن و پاک من!
هوش مصنوعی: چشم تو که قبلاً با نگاهی عاشقانه به من مینگریست، حالا چرا به من که مشتاق توام، نگاه نمیکند؟
هوش مصنوعی: چرا گوش تو که به حرفها و رازهای من گوش میداد، حالا از من فاصله گرفته و پنهان شده است؟
هوش مصنوعی: شاید موهای تو از من نازی ببیند که به خاطر بیعدالتیات، رشتهٔ طولانی زندگیام را کوتاه کردهای.
هوش مصنوعی: من از درد تو خیلی رنج میبرم، اما چه اهمیتی دارد اگر تو ابرار درد من را برطرف کنی، ای کسی که میتوانی مشکل من را حل کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده معشوقه باز من
میترسم از خرابی ایمان که میبرد
[...]
ای قامت بلند تو عمر دراز من
محراب ابروی تو محل نماز من
هستم چو شمع شب همه شب در گداز و سوز
و آگه نیی ز گریه و سوز و گداز من
رازم به زیر پرده ز مردم نهفته بود
[...]
بالا بلند عشوه گر نقش بازمن
کوتاه کرد قصه عمر دراز من
تخفیفه فراخ بر سر فراز من
کوتاه کرد قصه عمر دراز من
آیا زد رزی آن فرجی کی رسد که او
[...]
دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من؟
یک کوچه است زلف ز راه دراز من
چون بوی گل که می شود از برگ بیشتر
بی پرده شد ز پرده بسیار راز من
غیر از بهار خشک مرا در بساط نیست
[...]
چون شمع تا چکیدن اشکست ساز من
هستی خطیست و قف جبینگداز من
دامن به چین شکست ز نومیدی رسا
دستی در آستین به هر سو دراز من
آخر تلاش لغزش پا دامنم کشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.