در سخن بر نیاید آوازم
نیست اندیشه ای ز غمازم
در کمانخانه فلک چون تیر
به پر عاریه است پروازم
نیست ناخن به دل زنی هر جا
بینواتر ز رشته سازم
آن ضعیفم که می شود چون چشم
پر کاهی حجاب پروازم
چون شود با تو ساز صحبت من؟
تو برون ساز و من درون سازم
نیست ممکن مرا نهان کردن
پرده در همچو گوهر رازم
گرچه در گوشمال عمرم رفت
نشد آهنگ، بخت ناسازم
می رسد همچو سرو از آزادی
از زمین تا به آسمان نازم
آن سپندم که در حریم ادب
نشنیده است آتش آوازم
دلی از ناله می کنم خالی
گر بود همچو نای دمسازم
چه کندبحر و کان به همت من؟
کاسه آشام و کیسه پردازم
چون جرس، ماندگان قافله را
می رساند به منزل آوازم
در قفس بس که مانده ام صائب
رفته از یاد ذوق پروازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساساتی عمیق و درونی شاعر است که از آزادی، پرواز، و بیان ناپذیری میگوید. شاعر خود را در قفسی میبیند که مانع از پرواز و ابراز احساساتش شده است. او میگوید که نمیتواند اندیشههایش را بیان کند و ناخوشنودیهایش و ناتوانیاش از ارتباط عمیق و موثر با دیگران را حس میکند. شاعر به آرزوی آزادی و پرواز اشاره میکند و آرزویش این است که بتواند در دنیای ادب و هنر ابراز وجود کند. او در نهایت به ناکامیهایش در زندگی اشاره کرده و از فقدان ذوق و شوق پرواز میگوید.
هوش مصنوعی: من در کلام خود صدایی ندارم و تفکری از غم و اندوه در من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در آسمان، مانند تیری که از کمان رها شده است، به پرواز درآمدهام و در این حال از آزادی بیبهرهام.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان با دل دیگران بازی کرد، هر کجا که بیاحساس و بیتوجهی ببینی، بهانهای برای افکار و احساسات خود پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: من فردی ضعیف هستم که مانند چشمی که در پر کاه پنهان شده، نتوانستهام پرواز کنم و به اوج برسم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم با تو صحبت کنم؟ تو بیرون میروی و من درون خودم مشغول میشوم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم راز گرانبهایم را پنهان کنم، مانند جواهر که در پس پرده نمیتواند مخفی بماند.
هوش مصنوعی: هرچند که در طول زندگیام درسهای زیادی را فرا گرفتم، اما هنوز هم به موفقیتی که میخواستم نرسیدم و شانس خوبی نداشتم.
هوش مصنوعی: مانند سرو آزاد و استوار از زمین تا آسمان درخشش و زیباییام را جشن میگیرم.
هوش مصنوعی: من آن روح شاداب و پاکی هستم که در دنیای ادب هرگز صدای آتشینم را نشنیدهاند.
هوش مصنوعی: من دلی پر از ناله و غم دارم و اگر مانند نای خوشصدا بودم، این درد را بیان میکردم.
هوش مصنوعی: مهم نیست که دریا چه کاری میتواند انجام دهد، زیرا من با تلاش و کوشش خودم، تنها به دنبال پر کردن کاسهام و تهیه نیازهایم هستم.
هوش مصنوعی: همانطور که زنگ جرس مسافران را به مقصدشان راهنمایی میکند، صدای من نیز افرادی را که در گرد راه ماندهاند به مقصد میرساند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی در قفس ماندهام و احساس پروازم را فراموش کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر از شرع چارهای سازم
تا در آتش چو روی نگدازم
گوری آمد، بگو که چون تازم؟!
وز سرش تا سمش چه اندازم؟
باز در دست چرخ بد سازم
پایمال جهان طنازم
هجر، بر دوخت دیده ی طربم
عشق بدرید پرده رازم
نیست پای گریز، می باشم
[...]
تا نوایی ز عشق آغازم
وین چنین تحفهها بپردازم
همه روز اتفاق میسازم
که به شب با خدای پردازم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.