گنجور

 
صائب تبریزی

نیست غیر از آه، دلسوزی دلِ افگار را

شمعِ بالین از تبِ گرم است این بیمار را

گوهر از سُفتن بود ایمن در آغوشِ صدف

به ز خاموشی نباشد محرمی اسرار را

گل ز شبنم دیده‌ور گردد درین بستانسرا

از نظربازان مکن پوشیده آن رخسار را

تندخویی نیکوان را دیده‌بانِ عصمت است

زود می‌چیند تماشایی گلِ بی خار را

چشم پوشیدن به است از دیدنِ نادیدنی

زین سبب آیینه گیرد از هوا زنگار را

خارخارِ حرص، فِلس از طینتِ ماهی نبرد

چون ز جمعیت شود دل‌جمع، دنیادار را؟

دیده‌ای کز سرمهٔ عبرت منوّر گشته است

چشمِ خواب‌آلود داند دولتِ بیدار را

نقطهٔ خاک است سِیر و دورِ گردون را سبب

مرکزِ ثابت‌قدم، دایر کند پرگار را

از حریصِ مالِ دنیا راستی جُستن خطاست

برنیارد گنج پیچ و خم ز طینت مار را

جمع سازد برگِ عیش از بهرِ تاراجِ خزان

در بهار آن کس که می‌بندد درِ گلزار را

عاشقان از درد و داغِ عشقِ صائب زنده‌اند

آبِ حیوان است آتش مرغِ آتشخوار را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۵۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را

داد گلزار جمالت جان شیرین خار را

ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو

در سجودافتادگان و منتظر مر بار را

عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند

[...]

جامی

یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را

تا به خواری ننگرد رندان دردی خوار را

شرع را آزار اهل دل تصور کرده است

زان گرفته پیشه خود شیوه آزار را

طبع بر گنج حقیقت قفل و شرع آمد کلید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
امیرعلیشیر نوایی

منکه دارم از مژه بر دیده چندین خار را

جمله در چشمم نروبم گر در خمار را

میفروش از لطف بنماید حریفان چاره چیست

بهر می وجه کم و مخموری بسیار را

چرخ پر انجم شود از مکر شیخ اندر سماع

[...]

اهلی شیرازی

گر به فانوس خیال آیی چو شمع اغیار را

در سماع آرد رخت صد صورت دیوار را

لاف خوبی گر زند گلزار پیش روی تو

برق حسنت آتش غیرت زند گلزار را

سینه‌ام چون غنچه بس کز داغ غم در تنگ بود

[...]

اسیری لاهیجی

کاشکی رحمی بُدی آن فتنه‌گر عیّار را

تا نکردی پیشه خود این همه آزار را

کی در آرد بار دیگر حسن خوبان در نظر

هرکه روزی دیده باشد آنچنان رخسار را

کفر زلفش عروة الوثقای ایمان من است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه