به دامن می دود اشکم گریبان می درد هوشم
نمی دانم چه می گوید نسیم صبح در گوشم
هنوز از طعن خامی نیش می خوردم ز زنبوران
که بر می داشت از جا سقف این میخانه را جوشم
من آن بحر گهرخیزم بساط آفرینش را
که گوهر می شود سیماب اگر ریزند در گوشم
به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
ز لطف ساقیان سجاده تزویر بر دوشم
از آن روزی که بر بالای او آغوش وا کردم
دگر نامد بهم چون قبله از خمیازه آغوشم
ز هوش خود در آزارم نوایی آرزو دارم
که نتواند عنان خود گرفتن محمل هوشم
به کار دیگران کن ساقی این جام صبوحی را
که تا فردای محشر من خراب صحبت دوشم
تو دست از خود نمایی بر مدارای خصم بیجوهر
که من در جوهر خود همچو آب تیغ خس پوشم
ز چشمش مستی دنباله داری قسمت من شد
که شد نومید صبح محشر از بیداری هوشم
کنار مادر ایام را آن طفل بدخویم
که نتواند به کام هر دو عالم کرد خاموشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است از حافظ که در آن شاعر از درد و شوق خود سخن میگوید. او در تلاش است تا از زخمهای عشق و تاثیر آن بر روحش بگوید. شاعر به لطافت و زیباییهای زندگی اشاره میکند و از حالات مختلف روحی خود، مانند سرخوشی و ناامیدی، سخن میزند. در این شعر، او از ساقی میخواهد تا به او جامی از شراب بدهد تا در کنار آن بتواند غم و ناآرامیهای وجودش را فراموش کند. در نهایت، شاعر به بیفایده بودن تلاش برای رسیدن به آرامش در جهان اشاره میکند و به حقیقت وجودی خود میپردازد.
هوش مصنوعی: اشک من به دامن میچسبد و گریبان مرا پاره میکند. نمیدانم نسیم صبح چه پیامی در گوشم نجوا میکند.
هوش مصنوعی: هنوز تحت تأثیر انتقادات و تهاجمها بودم که مانند زنبورانی میبودند که سقف این میخانه را از جای خود بلند میکردند و مرا تحت فشار قرار میدادند.
هوش مصنوعی: من مانند دریای پرگوهر هستم؛ وقتی که در گوش من تلاطم ایجاد میشود، میتوانم تبدیل به سرمایهای ارزشمند شوم.
هوش مصنوعی: به زودی و با گذر زمان، به خاطر محبت و مهربانی ساقیها، بار سنگین تزویر و نیرنگ بر دوش من گذاشته میشود و کشتی زندگیام در حال آماده شدن است.
هوش مصنوعی: از زمانی که در آغوش او را باز کردم، دیگر او به من بازنگشت، مثل اینکه قبله از خمیازه آغوش من دور شده باشد.
هوش مصنوعی: من در آزار فکر خود در پی نغمهای هستم که نتواند کنترل و هدایت هوش من را به دست گیرد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، این جام شراب را به کسی بده که از آن بهرهبرداری کند، زیرا من که در حال حاضر غرق در میگساریام، ممکن است تا روز قیامت از این حال خارج نشوم.
هوش مصنوعی: از خود نمایی و نمایش گرفتن برای دشمنانی که ارزش کمی دارند، پرهیز کن؛ زیرا من در ذات و جوهر خود به قدری باارزش هستم که مانند تیغ بر روی چمن خس میمانم.
هوش مصنوعی: چشم او باعث شد که مستی و خوابم ادامه پیدا کند و از این رو، ناامیدیام از بیداری در روز رستاخیز افزایش یافت.
هوش مصنوعی: در کنار مادرم، آن کودک بدخلق را تصور میکنم که نمیتواند به خواستههای دو جهان دست یابد و به همین خاطر سکوت کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من آن رندم که کفر و دین به جام باده بفروشم
به یاد یار بی درد، سرِ اغیار می نوشم
بر آرم دوزخ از سینه، که در جنت زنم آتش
اگر از شوق دیدارت به روز حشر بخروشم
چنانت دوست میدارم که با خود گشتهام دشمن
[...]
من آن رند خراباتم که هشیارانه می نوشم
من آن قلاش رسوایم که دایم مست و بیهوشم
من آن دردی کشم که نام و ناموس دو عالم را
ز بیباکی و استغنا بجام باده بفروشم
منم آن بحر بی پایان که صد دریا و صحرا را
[...]
گوارا باد آیات تجلی بر لب هوشم
اگر بخشد ثوابش را به دوزخ دیده و گوشم
همه دردم همه داغم همه آهم افغان
محبت کاش سازد در دل یاران فراموشم
مهیا میکنم از بهر خویش اسباب ناکامی
[...]
چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم
که آید در نظرها خشک چون محراب آغوشم
ز بوی خون دل نظارگی را آب میسازم
به ظاهر چون لب تیغ از شکایت گرچه خاموشم
جنون من شد از زخم زبان ناصحان افزون
[...]
بغل بر هم نمیآید ز ذوق آن برو دوشم
چه حسرتها به بر دارد خوشا اقبال آغوشم
من از یاد تو نادانسته هم بیرون نیارم رفت
که می ترسم کنی دانسته از خاطر فراموشم
به راه بیخودیها آمد و رفت خوشی دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.