چشم میپوشم نظر بر روی جانان میکنم
در وصال از دوربینی مشق هجران میکنم
دیده افسردگان گرمی ز آتش میبرد
داغ را در رخنههای سینه پنهان میکنم
پنبه صبح وطن داغ مرا ناسور کرد
مرهم از خاکستر شام غریبان میکنم
حق آبی هرکه را بر من چشم من است
در کنار نیل یاد چاه کنعان میکنم
ذرهام اما زمن خورشید باشد در حساب
مورم اما حرف در کار سلیمان میکنم
سر بر آرند از گریبان در تماشا خلق و من
میبرم سر در گریبان سیر بستان میکنم
اصفهان تا چند صائب سرمه در کارم کند
زین زمین حرف دشمن رو به کاشان میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر با چشم پوشی از معشوق، احساسات عاشقانه و غم هجرانش را ابراز میکند. او به توصیف درد و رنجی که در دلش دارد میپردازد و با مرور خاطرات تلخ، مرهم آن را در خاکستر شبهای غم انگیز میجوید. شاعر به یاد کسی که به چشمش ارزشمند است، در کنار نیل از چاه کنعان بیشتری میگوید و خود را در نظر دیگران به عنوان یک ذره در خورشید توصیف میکند. او به تفاوتهای جامعه نگاهی انتقادی دارد و از چالشهایی که در زندگیاش وجود دارد، از جمله درگیریهای دشمنان و زیباییهای وطنش سخن میگوید. نهایتاً، اشعار به احوالات عاشقانه، رنجهای درونی و نگاهی به وطن و جامعه معاصر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چشمم را میبندم و فقط به عشق محبوبم فکر میکنم. در حالی که دور هستم، خاطرات جدایی را مرور میکنم.
هوش مصنوعی: چشمان کسانی که غمگین هستند، گرمای آتش را به همراه میآورد. درد و رنج خود را در عمق قلبم پنهان میکنم.
هوش مصنوعی: صبح وطن، زخم عمیق من را بیشتر کرد و برای درمان این زخم، از خاکستر شب غریبانه استفاده میکنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که حقش بر من ثابت شده باشد، در کنار رود نیل به یاد چاه کنعان فکر میکنم.
هوش مصنوعی: من هرچند که قطرهای کوچک هستم، اما در مقایسه با خورشید، دارای ارزشی بزرگ هستم. هرچند که من مانند یک مورچه به نظر میرسم، اما میتوانم به اندازه سلیمان سخن بگویم و کارهای بزرگ انجام دهم.
هوش مصنوعی: خلق به تماشا میپردازند و سر از گریبان خود بلند میکنند، اما من در عین حال سرم را در گریبان فرو بردهام و در باغ سیر و سیاحت میکنم.
هوش مصنوعی: اصفهان چه زمانی میتواند به من کمک کند که در این زمین، با حرفهای دشمن، حرفی از کاشان بزنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
[...]
منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
[...]
در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
گوهر نایابی و من بهر تو جان میکنم
کان تو جان است و چون جان میکنم کان میکنم
بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان
میکنم زان یاد و دست خود به دندان میکنم
در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه
[...]
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.