گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان میکنم
ترک سر زین رهگذر بر خویش آسان میکنم
سایلان از شرم احسان آب میگردند و من
میشوم آب از حیا با هرکه احسان میکنم
تا چو عیسی دست خود از چرکِ دنیا شُستهام
دست در یک کاسه با خورشید تابان میکنم
تنگ ظرفی دستگاه عیش را سازد وسیع
هست تا یک قطره می در شیشه طوفان میکنم
گرچه خون در پیکرم ز افسردگی پژمرده است
پنجه در سرپنجهٔ دریا چو مرجان میکنم
هرکه از سنگین دلی خون میکند در کاسهام
از دل خونگرم من لعل بدخشان میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات و دلتنگیهای خود صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که با وجود ناراحتی، سعی دارد لبخند بزند و به دیگران کمک کند. او به زیبایی و لطافت احساساتش اشاره میکند و میگوید که با هر عمل نیکویی، خود را در آینهی خورشید میبیند. همچنین، با وجود تنگناها و دردها، تلاش میکند که زندگی را گسترش دهد و زیبایی را در دل خود حفظ کند. او احساساتش را عمیق و گرم توصیف میکند و نشان میدهد که عشق و مهربانیاش میتواند به دیگران آرامش و شادابی بدهد.
هوش مصنوعی: اگر از دلتنگی لبخندی مانند غنچه باز کنم، به راحتی میتوانم از این مسیر بر خود بگذرم.
هوش مصنوعی: بعضی از مردم به خاطر احساس شرم و حیا از کمک به دیگران دوری میکنند، اما من به خاطر احترام و محبت به کسی که کمک میکنم، خودم تغییر میکنم و حس خاصی پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: من مانند عیسی، دست خود را از آلودگیهای دنیوی پاک کردهام و اکنون میخواهم دستم را در یک کاسه با خورشید روشن و درخشان بگذارم.
هوش مصنوعی: ظرف کوچک نمیتواند پذیرای خوشی و لذت زیادی باشد، اما من میتوانم با یک قطره از شراب، طوفانی از شادی و هیجان به وجود آورم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به خاطر افسردگیام احساس ناراحتی میکنم و تقریبا پژمردهام، اما همچنان با قدرت و اراده، میکوشم تا خود را به مانند مرجانهای دریا زنده و دلگرم نگهدارم.
هوش مصنوعی: هر کس که با دل سنگین خود، برایم رنج میآورد، من از محبت و احساسات گرم خود، زیبایی و ارزش زیادی برای او به ارمغان میآورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
[...]
منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
[...]
در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
گوهر نایابی و من بهر تو جان میکنم
کان تو جان است و چون جان میکنم کان میکنم
بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان
میکنم زان یاد و دست خود به دندان میکنم
در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه
[...]
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.