این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
چون توانم توبه چون این کار از جان میکنم
از میانِ جان نگیرد عشقِ او هرگز کنار
کز میانِ جان هوای روی جانان میکنم
این عجایب بین که نگذارند در گلخن مرا
وانگهی من عزمِ خلوتگاهِ سلطان میکنم
عشق تو تاوان است بر من چون نیم در خوردِ تو
مردِ عشق خود تویی پس من چه تاوان میکنم
چون دل و جانم به کلّی رازِ عشق تو گرفت
من چرا این راز را از خلق پنهان میکنم
نی خطا گفتم، تو و من کی بود در راه عشق
جملهٔ عالم تویی بر خویش آسان میکنم
تا گهرهای حقیقت فاش کردم در جهان
با دل عطار دلتنگی فراوان میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و رنج عشق میپردازد و از احساسات خود در برابر معشوق سخن میگوید. او میگوید هرچقدر که سعی میکند از درد عشق کم کند، در واقع بر شدت آن میافزاید. توبه کردن از عشق برای او ممکن نیست، زیرا عشق آنچنان در دلش ریشه دوانده که نمیتواند از آن جدا شود. او عشق را یک عذاب و تاوان میداند و نمیتواند راز عشقش را از دیگران پنهان کند. در نهایت، او عشق را حقیقتی میداند که با دلش درگیر است و به همین دلیل احساس دلتنگی و غم را در زندگی خود تجربه میکند.
هوش مصنوعی: هرچقدر که سعی میکنم این دل پر از درد را درمان کنم، به نظر میرسد که در واقع درد دیگری را به آن اضافه میکنم و وضعیت را بدتر میکنم.
هوش مصنوعی: عشق محبوب، درد عجیبی است که هرچه بیشتر به آن میپردازم، به همان اندازه دردش افزایش مییابد و حتی وقتی به درمان آن میپردازم، دردم بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: چند بار میگویی که از عشق دست بردار و به راه دیگری برو، اما من چگونه میتوانم از این عشق فاصله بگیرم، وقتی که این احساس به عمق وجودم نفوذ کرده است؟
هوش مصنوعی: عشق او هرگز از دل من دور نمیشود، چرا که همیشه برای دیدن و بودن در کنار محبوبم در درونم longing دارم.
هوش مصنوعی: به تماشا و شگفتیهایی نگاه کن که مانع از ورود من به جایی تنگ و تاریک میشوند. سپس من تصمیم میگیرم به مکانی دنج و آرامگاه پادشاه بروم.
هوش مصنوعی: عشق تو برای من هزینهای سنگین دارد، چون وقتی به تو نزدیک میشوم، خود تو مهمترین و بزرگترین موضوع عشق من هستی. پس من چه دلیلی دارم که برای این عشق هزینهای بپردازم؟
هوش مصنوعی: زمانی که عشق تو کاملاً قلب و جانم را در برگرفته است، چرا باید این احساس عمیق را از دیگران مخفی نگهدارم؟
هوش مصنوعی: من به اشتباه نگفتم، تو و من چه کسی در مسیر عشق هستیم. همهٔ جهان تو هستی و من این موضوع را برای خودم راحت میسازم.
هوش مصنوعی: وقتی که حقیقتهای ارزشمندی را در دنیا آشکار کردم، دلم برای عطار بسیار میسوزد و احساس غم و تنهایی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
[...]
در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
گوهر نایابی و من بهر تو جان میکنم
کان تو جان است و چون جان میکنم کان میکنم
بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان
میکنم زان یاد و دست خود به دندان میکنم
در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه
[...]
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
[...]
چون به یاد زلف او زلف غم افشان میکنم
میکشم آهیّ و عالم را پریشان میکنم
گلستان بیروی او بر من جهنم میشود
من که دوزخ را به یاد او گلستان میکنم
دامن وصلش اگر در کف نباشد یک نفس
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.