در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
در جواب او
هر سحر کز شوق یاد نان و بریان می کنم
صحن فرنی را به یادش مرهم جان می کنم
قامت زناج می آید مرا آن دم به یاد
«در چمن چون یاد از سرو خرامان می کنم»
بر سر سیری کشیدن زله را بس مشکل است
لیک من می نوشم و بر خویش آسان می کنم
ناله جانسوز دارد بر سر آتش کباب
میل از آن من سوی آن مرغ خوش الحان می کنم
دیدم آن مه گوسفندی چند بریان کرده بود
صوفی خود را بگفت امروز مهمان می کنم
بر سر بغرا چو بینم قلیه های چون عقیق
من کجا یاد آن زمان از لعل و مرجان می کنم
خواستم در گشنگی تدبیر از نان و کباب
دردم افزون می شود چندان که درمان می کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.